نسبت ادبیات عرفانی وادبیات عاشورایی در جهات معنا و ساخت با توجه به اشعار شاعران.
پرسش تحقیق
۱- شاعران با توجه به مبانی عرفان، در مورد واقعه عاشورا چگونه اندیشیدهاند؟
۲- شاعران مراحل سلوک عرفانی را چگونه با حوادث عاشورا تطبیق دادهاند؟
۳- آیا شعر آیینی توانسته است بسیاری از جنبه ها و عناصر شعر عرفانی را بکار گیرد؟
۴- شیوه های بیان و تصویر واقعه عاشورا در شعر آیینی عرفانی دو شاعر چیست و چگونه است؟
فرضیه های تحقیق
۱- به نظر میرسد مضامینی چون عشق، قرب به حق، لقاء الله، شهادت و نماد پردازی با عناصری چون آب (حق و حقیقت) و آیینه (دل) و عناصر ادبیات غنایی همانند لیلی و مجنون در شعر این دو شاعر طرح و بررسی شده است.
۲- به نظر میرسد هر یک از شاعران، شعر را وسیله یی برای بیان واقعۀ کربلا در قالب مضامین عرفانی دانسته اند.
۳-به نظر میرسد شاعران مذکور بین مقامات و حالات عرفانی با اتفاقات روز عاشورا نسبتهایی برقرار کرده اند.
شرح روش تحقیق
منابع این تحقیق بر اساس شیوه توصیفی و تطبیقی، تحلیل شده است و شیوه جمع آوری مطالب مبتنی بر آثار مکتوب و کتابخانهیی بوده است. دو دیوان گنجینه الأسرار عمان سامانی و دیوان اشعار نیّر تبریزی ( گزارش های عاشقانه وقایع کربلا ) مبنای این پژوهش و ارائه شواهد آن بوده است. ابتدا مضامین و مفاهیمی از این دو دیوان استخراج و بر اساس موضوعات عرفانی طبقه بندی گردیده، سپس به منابع مرتبط شامل کتب و متون عرفانی و عاشورایی مراجعه کرده و مبانی عرفانی در کنار نمونههای اشعار عرفانی- عاشورایی قرار داده شد و نمونههای شعر با توجه به مبانی عرفانی تحلیل و توصیف شد.
پیشینۀ تحقیق
در موضوع واقعۀ عاشورا و نهضت حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) تا به حال آثار گوناگونی در قالب های مختلف علمی، ادبی و … پدید آمده است. با وجود این، منبع مستقلی با عنوان موضوع مورد بحث، نوشته نشده است. از پژوهش ها و تحقیقاتی که در زمینه واقعۀ عاشورا صورت گرفته است می توان آثاری شامل مقاتل، مصیبت نامه، نمایش نامه و… را نام برد که در لابلای برخی از آنها به مسأله شعر های روایی و مضامین عرفانی و ارتباط عرفان با شعر عاشورایی اشاره شده است. کتاب لهوفکه مستقیماً به این موضوع پرداخته است از منابع مهم پژوهش در تاریخ و روایت واقعه عاشورا به شمار می آید که شامل سه قسمت وقایع پیش از جنگ، توصیف هنگامه جنگ و نیز وقایع پس از شهادت می باشد.
در کتاب دیگر، با عنوان عرفان در ادبیات عاشورایی ( از دوره صفویه تا زمان معاصر) تألیف اکرم کرمی، شعر شاعرانی که به حادثه عاشورا نگاهی عرفانی داشته اند، بررسی شده است. نثر روان و طبیعی نویسنده، با ساختار نحوی قوی، از ویژگیهای ممتاز این اثر است.
همچنین میتوان کتاب شرح منظومه ظهر ( نقد و تحلیل شعر های عاشورایی از آغاز تا امروز ) نوشتۀ دکتر غلامرضا کافی را نام برد. این اثر در هفت فصل تنظیم شده که از فصل سه تا هفت به سیر تحول و بالندگی شعر عاشورایی در چهار عصر تقسیم بندی شده است. از ویژگی های مثبت آن این است که نویسنده به نقل بسنده نکرده وآراء و نظرگاهها را نقد و ارزیابی کرده و همچنین بهره گیری از منابع متنوع و متکثر، اعتبار علمی این اثر را افزوده است. عاشورا تبلور حماسه و عرفان در شعر و شعور حسینی، عنوان کتاب دیگری است که توسط محسن برزگر نوشته شده است این اثر، تحلیلی از ابعاد و مسائل مربوط به حادثۀ عاشورا است. علاوه بر اینها مقالات زیادی در این زمینه نوشته شده است، مقالۀ نماد های عرفانی «آب» و «عطش» از واقعه عاشورا نوشتۀ زهرا پارسا پور در مجله دانشگاه الزهرا، یکی از این مقالات است که بعضی مضامین عرفانی را بررسی کرده، همچنین عرفان در عاشورا، عنوان مقاله دیگری است که توسط عبدالله جوادی آملی نوشته شده است.
کاربرد نتایج تحقیق
این پژوهش می تواند در شناخت جنبه های هنری و مفاهیم اشعار شعرایی که مورد بررسی است کمک کند و در تبیین و نشان دادن دریافت عرفانی حادثۀ عاشورا راهگشا باشد.
فصل دوم
عرفان و شعر عاشورایی
درآمد
یکی ار مباحث مهم ادبیات فارسی، پرداختن به شعر عاشورایی است که بسیاری از شعرا در زمان ها و دوره های مختلف از ادبیات به سمت و سوی آن کشیده شده و مباحثی از آثار خود را به آن اختصاص داده اند. این نوع ادبی و الگو برداری از این واقعه در دو حوزۀ نظم و نثر ادبی جایگاه ویژه ای پیدا کرده و مورد تحلیل بسیاری از بزرگان قرار گرفت. از جمله نکاتی که باید با تأمّل به آن نگریست مقوله شعر عرفانی– عاشورایی یا نگاه به واقعۀ کربلا از دریچه عرفان است. ادب عرفانی سرشار از معانی لطیف و شورانگیز است. این مبانی و مفاهیم وقتی به خدمت عاشورا و واقعه کربلا در می آید بسیار خواندنی و قابل توجه می شود.
۲-۱. عرفان
عرفان در لغت به معنی شناخت و شناسایی است و در اصطلاح، روشی برای دست یافتن به حقایق عالم هستی و معرفت یافتن به خالق آن است. معرفت، زیربنای اعتقادات و ایمان و عمل به دستورات دین است و انسان پیوسته در پی شناخت عالم هستی و معرفت به آفریدگار آن بوده و برای هر معلولی به دنبال علت گشته است، عرفان دست یافتن به این شناخت است. در گفتههای معصومین علیهم السلام نیز عرفان به معنای شناخت خود تعریف شده که در نهایت به شناخت خدا منتهی می شود. در بیان امیر عارفان، علی علیه السّلام، آمده است: «ألعارف من عرف نفسه فأعتقها و نزّهما عن کلّ ما یبعد ها و یوبقها »؛ عارف کسی است که حقیقت خودش را بشناسد و آن را آزاد کند و از هر چه که او را از حق دور می کند و هلاک می کند تنزیه و تطهیر نماید. بنابراین، عرفانی که در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام مطرح است عبارت است از خودشناسی، آشنا شدن به قدر و منزلت خویش، خود را ارزان نفروختن و …، که این خود شناسی مقدمۀ خداشناسی است: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»؛ هر که خودش را بشناسد، خدایش را شناخته است»(جوادی آملی، ۱۳۸۸ : ۹۰). اما عرفان بر دو نوع یا دو بخش عملی و نظری است: «عرفان عملی یعنی سیر و سلوک و وصول و فنا و عرفان نظری یعنی بیان اصول و ضوابط و روش های کشف و شهود» (سجادی، ۱۳۷۹: ۵۷۷). شناخت خدا و راه رسیدن به او از موضوعاتی است که بن مایۀ اصلی تفکرات بشری قرار گرفته و انسان، فارغ از اصول مذهبی و فکری خود در پی شناخت حق و راه رسیدن به اوست و از آنجا که عرفان در شناخت راههای رسیدن سالک به خدا راهگشاست همواره مورد توجه مکاتب فکری قرار گرفته و در میان هر قومی جلوهیی خاص داشته است و احتمالا ملتی را نمی توان یافت که از عرفان بی بهره باشد. از جمله خصوصیات عرفان یکی این است که در آن با وجود اختلافات فرعی، در اساس و اصول کمتر دچار تفرقه هستند. عرفان نزاع و پیکار پیرامون ادیان گوناگون را تا حدی حل می کند زیرا می گوید، ادیان وحی و الهام یک خدا هستند و همه پیامبران، انسان را برای شناخت یک خدا و ایجاد پیوند دوستی و آشتی با یکدیگر و پیراستن خوی و تهذیب فرا خوانده اند. عطار در تذکره الاولیا از پیر ابوالفضل سرخسی، نقل کرده: «ای فرزند یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند و مقصد و هدفشان یک سخن بود و گفتند با خلق بگویید که خدا یکی است، او را شناسید و او را باشید»( عطار نیشابوری، ۱۳۸۴: ۶۹۷). و بدلیل آن که عرفان مشربی خالی ازتعصبات معمول است و این که همه چیز را «او» می بیند و همه را بسوی «او» می داند، بیشترین نقش را از طریق شعر فارسی بر یگانگی امتها ایفا کرده است.
بنابراین در بسیاری از حوزه های ادبی از جمله ادبیات ایرانی– اسلامی این اتفاق رخ داد و بازتاب تفکرات عرفانی یکی از مهم ترین محورهای درون مایه ادبیات ایرانی شد و نقطه عطف آن زمانی است که سنایی مهم ترین مضامین عرفانی را وارد شعر ساخت.
۲-۱-۱٫ مقامات و حالات در عرفان
حالات یا احوال و مقامات عرفانی از مباحث مهم و اساسی در عرفان اسلامی است. عرفای بسیاری به این موضوع پرداخته اند سراج از شیخ ابو نصر نقل کرده که : «اگر گفته شود که معنی مقامات چیست؟ باید گفت که معنای آن توقف بنده در پیشگاه خداست در انجام عبادت ها و مجاهدات و ریاضات و بریدن از خلق و پیوستن به خدا»(سرّاج توسی، ۱۳۸۲: ۹۷) در ترجمه رساله قشیریه نیز چنین نوشته شده است: «و مقام آن بود که بنده به منازلت متحقق گردد بدو، بلونی از طلب و جهد و تکلف، و مقام هر کسی جای ایستادن او بود بدان نزدیکی و آنچه به ریاضت بیاید، شرط آن بود که از این مقام به دیگر نیارد تا حکم این مقام تمام به جای نیارد »( قشیری، ۱۳۸۸: ۹۱ ).
در کتاب اللّمع، در موضوع حال چنین بیان شده است: «شیخ گفت: احوال چیزهایی هستند که در دل آیند و یا دل در آنها درآید همچون صفای یاد خدا و از جنید نقل شده که گفت: حال چیزی است که در دل درآید اما چندان نپاید. همچنین گفته شده که حال ذکر پنهانی خداست … حال از اموری چون مجاهدت ها و عبادت ها و ریاضت ها نیست چنانکه مقامات بود. حال همچون مراقبت، قرب، مهرورزی، خوف، رجا، شوق، انس، اطمینان، دیدار و یقین و نظایر آنهاست»(سرّاج توسی، ۱۳۸۲: ۹۷ ). ابوالقاسم قشیری، حال را از جمله عطایا می شمارد و مقام را کسب می داند و می گوید: «حال نزدیک قوم، معنی است که بر دل درآید بی آنکه ایشان را اندر وی اثری باشد و کسبی، و آن از شادی بود یا از اندوهی، یا بسطی یا قبضی یا شوقی یا هیبتی یا جنبشی، احوال عطا بود و مقام کسب، و احوال از عین جود بود و مقامات از بذل مجهود، و صاحب مقام اندر مقام خویش متمکن بود و صاحب حال برتر می شود» ( قشیری، ۱۳۸۸: ۹۲).
«خلاصه آن است که مقام کسبی است و سالک باید با ریاضت ومجاهده مقامی را بدست آورد و در آن بماند و چون شرط های آن را بجای آورد به مقام دیگر میرود، اما حال وارد غیبی است» (سجادی، ۱۳۸۶: ۱۹).
عرفان نیز چون هر جنبش فکری دیگری دارای، مراحل و مراتبی است که پایه های اصلی آن را تشکیل می دهد و در شکل گیری نظریه های عرفانی بسیار موثر است. در مورد آنچه از مراحل عرفانی محسوب می شود، گفته شده است: «مسأله توحید بدان گونه که جنبه نظری و عملی اش محفوظ باشد، بدان گونه که کفر و شرک، شک و تردید به هیچ صورت در آن راه نداشته باشد، بدان گونه که اگر صاحبش را ذره ذره کنند، در عشقش به خدا و اجرای فرامین او کمترین خدشه ای وارد نگردد، یعنی توحید خالص، و هم چنین مسائلی از قبیل تسلیم، رضا، توکل، زهد، ورع، تقوا، تضرّع، انابه، توبه، اتصال به نبوت، پیوند با ولایت، طهارت باطن، خشوع، خضوع، بندگی حق، خدمت به خلق با مال و قلم و قدم و زبان و … از پایه ها و مراحل عرفان است، و آراستگان به این واقعیات عارفانند» ( انصاریان، ۱۳۶۳: ۱۱). تعداد مقامات و نظم و ترتیب آنها میان عرفا مختلف است و هر گروه بنابر تجربه های عرفانی و مکتب خاصی تعبیرات متفاوتی از آن داشته اند که در فصول بعدی به بررسی عناصر عرفانی و جلوه های آن در شعر عاشورایی پرداخته خواهد شد.
۲-۲٫ جلوه عرفان در شعر عاشورایی
یکی از انواع شعر غنایی، که شعر عاشورایی را شامل می شود شعر آیینی است. «هر مقوله شعری که صبغۀ دینی داشته باشد و متأثر از آموزه های اسلامی باشد، در قلمرو شعر آیینی قرار می گیرد. به طور کلی تنها مسأله ای که شعر آیینی را از سایر انواع شعر مجزا می کند، قلمرو موضوعی آن است. بر خلاف بسیاری از صاحب نظران که شعر مذهبی را موضوعاً به دو مقوله کلی منقبت و مرثیه محدود می دانند، آثار اخلاقی و عرفانی چون خمسه نظامی و سایر متون نظم عرفانی و تعلیمی، و نیز روایی بوده و بیانگر تأثیر پذیری فراوان آنان از متون دینی است. از منظر و گستره یی که می توان به حیطه شعر آیینی نگریست، اغلب آثار فاخر و ماندگار شعر فارسی، صبغه آیینی دارد و در قلمرو شعر آیینی قرار می گیرد» (محدثی خراسانی، ۱۳۸۸: ۲۱).
شعر عاشورایی هم «به شعری گفته می شود که پیرامون قیام الهی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، اخبار مبتنی بر شهات ایشان و یارانشان، توصیف شخصیّت های عاشورا، توصیف صحنه های جنگ کربلا، حوادث قبل و بعد از آن ونیز پیوند تاریخ و تطبیق تاریخ با آن حادثه سخن میگوید»(کافی،۱۳۸۶: ۳۵).
گسترۀ وسیع حادثه عاشورا و نهضت بزرگ ابا عبدالله الحسین علیه السّلام، در شرایط متفاوت تاریخی، آن را مستعدّ قرائت ها و تفسیر ها و ابعاد مختلف و چند وجهی کرده است. از جمله، این قرائت ها که در سیر شعر عاشورایی بازتاب داشته، قرائت عرفانی است.
این قرائت، که مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، ریشه وقایع کربلا را در روز الست جستجو می کند و بر این باور است که درجه قرب انبیا و اولیا الهی علیهم السلام نسبت مستقیم با میزان ابتلائاتی دارد که در آن روز آگاهانه به جان خریده اند و در سیر نزولی خود به عالم ناسوت و در مقام امتحانات الهی، سرافرازانه از عهده این آزمون دشوار برآمده اند و سالار شهیدان (ع)، سالار کاروان شهادت است( مجاهدی، ۱۳۷۹: ۱۷۱ ).
شاعران زیادی به این واقعه نگرش عرفانی داشته اند؛ «حاج میرزا صفی اصفهانی( متوفی ۱۳۱۶ ه.ق ) شاید اولین شاعر عارف مشربی است که مستقلاً و با آفرینش منظومه زبده الأسرار، به تبیین این دیدگاه پرداخت و فرازهایی از مثنوی بلند عاشورایی او مورد اقبال فراگیر طبقات مختلف، خصوصاً خطبا و اهل منبر قرار گرفت»( مجاهدی، ۱۳۷۹: ۱۷۲ ).
۲-۳٫ سیر شعر عاشورایی
به طور کلی مفاهیم یا مضامین ادبی اسلام مشحون از رنگ و بوی عاشورا است و بزرگان ادبیات ما نیز در اشعار خود همواره به این موضوع نظر داشته اند، از جمله آنان می توان به مولانا جلال الدین محمد بلخی، محتشم کاشانی و… اشاره کرد. «تصور می شود که قدیمیترین مراثی را در سوگ شهیدان کربلا کسایی مروزی شاعر قرن چهارم هجری سروده باشد. کسایی با بیان مناقب خاندان پیامبر و سرودن مراثی برای شهدای این خاندان که همواره مورد ستم و آزار بنی عباس بودند همدردی مردم ایران را با آن خاندان باز گفته است. قصیده مسمط او کهن ترین سوگنامه ماجرای کربلاست و از این رو وی را می توان پیشکسوت همه شعرای شیعه مذهب زبان فارسی دانست که در سوگ حسین (ع) شعر سروده اند»( محمدزاده، ۱۳۸۳: ۷۱۷ )
دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم مـیراث مصـــطفی را فـــرزند مرتضی را آن نــازش محــمــد پـیـغــمبر مـــــؤبّـد |