دست تحیّر به دندان گزیدن کنایه از «حیرت زیاد توأم با افسوس»
سعدی از این هنر بهخوبی بهره برده است. و خواننده یا شنونده را به ژرفاندیشی و تلاش برای گشودن راز کنایه وامیدارد و به ناچار او را با سخن خود همراه میگرداند.
«نثرش گذشته از فصاحت و بلاغت و سلامت و ایجاز و متانت و استحکام و ظرافت، همه آرایشهای شعری را هم در بر دارد، حتی سجع و قافیه، اما در این جمله به هیچ وجه تکلّف و تصنّع دیده نمیشود و کاملاً طبیعی است، نه هیچجا معنی فدای لفظ شده و نه هیچگاه لفظی زاید بر معنی آورده است.
از سجع و قافیه و تشبیه و کنایه و استعاره و جناس و مراعات نظیر و غیر آن، در این صنایع به افراط و اسراف نکرده است برخلاف بعضی نویسندگان که بیجهت و بیتناسب عبارات خود را دائماً خواستهاند آرایش دهند و جز اینکه لفظ را افزوده و معنی را کاسته و سخن را کممغز و ملالتانگیز یا معلق و معقّد ساختهاند، نتیجه دیگر نگرفتهاند.
غالب عباراتش قصار و اشعارش مثل سایر است و این نیست مگر اینکه در کوچکترین و زیباترین عبارات، بهترین و پرمغزترین معانی را پرورده است.
«ایجاز گاهی به درجه اعجاز میرسد» (فروغی، ۱۳۶۳: ۱۵).
مبنای گلستان بر ایجاز است و برخی از جملهها از نظر فشردگی بسیار لفظ و معنی بهصورت ضربالمثل درآمده است.
«حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی»
یکی از پادشاهان پیش در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر بهسختی داشتی، لاجرم دشمن صعب روی نمود همه پشت بداند» (فروغی، ۱۳۶۳: ۱۵).
تمام لذّت سبک سعدی از پیوند اندیشهها باهم سرچشمه میگیرد و این لذّت بهاندازهای عالی است که حتی ترجمه آن را از بین نمیبرد این پیوند خشک و انتزاعی نیست بلکه یک اندیشه و تصویر چنان باهم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد آیا امکان دارد که اندیشهای بدون تصویری معکوس به مغز سعدی خطور کرده باشد؟ (هانری ماسه، ۱۳۶۹: ۳۰۵).
۴ـ۲ـ تأثیر آیات قرآن و احادیث در اشعار سعدی و مجد خوافی
سعدی و خوافی در کتاب خود از دو منبع پرفیض ربوبی یعنی قرآن و احادیث سود جستهاند و شاهد مثالهای بسیاری را با زبان شعر بیان نمودهاند. «اِذا مرّو باللغوِ مرّو کِراما» (فرقان، ۷۲).
«چون بر کاری زشت گذرند بزرگواری کنند».
متاب ای پارسا روی از گنهکار اگر من ناجوانمردم به کردار |
ببخشایندگی در وی نظر کن بفروشند تا تو بر من چون جوانمردان گذر کن |
«جان در حمایت یک دم است و دنیا وجودی میان دو عدم. دین به دنیافروشان خرند، یوسف چه خرند؟ «الم اعهد الیکم یا بنیآدم ان لاتعبدوا الشیطان».
به قول دشمن، پیمان دوست بشکستی ببین که از که بریدی و با که پیوستی؟» (احمدی گیوی، ۱۳۸۶: ۳۹۲).
قوله تعالی: «الم اعهد الیکم یا بنیآدم ان لاتعبدوا الشیطان».
عهد کردی که در پی شیطان ترک نفس و هوا و شیطان کن |
نبرم بعد ازین ره عصیان عهد خود را بیا و پیمان کن |
(خوافی، ۱۳۴۵: ۹۹).
۴ـ۳ـ اعتدال در طنز گلستان
طنز افراط و تفریط و هرگونه خروج از جادهی مستقیم عدالت را موضوع کار خود قرار میدهد. سعدی طنز را به نصیحت و هشدار بدل کرده تا بتواند از بیاخلاقی و فساد و ظلم جلوگیری کند. از شیوههایی که سعدی بهکار میگیرد تا کلام خود را به مقتضای حال مخاطب نزدیک کند طنز ادبی است که به تلخی و تندی طنز اجتماعی نیست و بیشتر صورت و حالت اجتماعی دارد. در واقع نوعی نکوهش احترامآمیز و نکتهدار است تا بدین نحو زشتی این رفتارها آگاهی حاصل شود و بر لطف سخنش افزوده.
«در گلستان همهی سخن، جد نیست. طنز و طیبت نیز در کتاب راه جسته و بر لطف سخن افزوده است. بهعلاوه، سعدیِ هوشمند و رندِ نکتهبین، بسیار موضوعات دلنشین از این قبیل یافته و در خلال حکایات آورده است» (یوسفی، مقدّمهی گلستان: ۴۴).
«درویشی مستجابالدعوه در بغداد پدید آمد. حجّاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت: خدایا جانش بستان. گفت: از بهرِ خدا این چه دعاست؟! گفت: دعای خیر است تو را و جملهی مسلمانان را.
ای زبردست زیر دست آزار به چه کار آیدت جهانداری؟ |