ـ اتلاف نیروی انسانی، صاف و پوست کنده عرض کنم، به معنی عاطل و باطل گذاشتن کارمندان است که در عین حال نوعی اسراف و حیف و میل شمرده می شود و در هر دستگاهی هم که اینگونه معایب وجود داشته باشد گناهش به گردن گرداننده ی دستگاه است که یا دلسوز نیست یا سوراخ دعا را گم کرده و چیزی از ریاست سرش نمی شود.[۴۵۴]
ـ هر کسی که به مأموریت می رود پس از بازگشت اگر بخواهد جریان انجام مأموریت خود را شفاهاً به عرض رئیس خود برساند قبول نیست. هنوز لب نگشوده، آقای رئیس به او می گوید که جریان را کتباً گزارش کند. چون شنیدن گزارش شفاهی حوصله لازم دارد. شاید بعد هم آسپرین لازم داشته باشد. کارمند مذکور هم با صرف مقداری وقت و انرژی درباره ی نحوه ی انجام مأموریت خود کلی روده درازی می کند و یک گزارش صد صفحه ای به دست آقای رئیس می دهد. رئیس که حوصله ی شنیدن گزارش شفاهی او را نداشت. برای خواندن گزارش کتبی او هم به طریق اولی حوصله ندارد و آن را می فرستد به جایی که مدفن صدها کیلومتر پرونده است و «بایگانی» نام دارد.[۴۵۵]
۴ ـ ۱ ـ ۲ ـ ۴ ناکارآمدی ادارات برق ، آب ، گاز و ….
در میان مسائل و مشکلات موجود درسیستم های اداری و دولتی، مؤلف به ناکارآمدی بعضی از ادارات خاص توجه و نگاه دقیق تری دارد و علت این امر هم این است که این ادارات طرف حساب همه ی مردم در تمام ایام هستند و بی شک ناکارآمدی این ادارات باعث به وجود آمدن شرایط سخت برای اغلب مردم می شود. از میان این ادارات خاص ناکارآمدی اداره ی برق و مسأله ی عدم خدمت رسانی صحیح به مردم در این زمینه و مشکل خاموشی های متعدد و طولانی، پر رنگ ترین مسأله ای است که مؤلف به آن تأکید دارد.
همچنین به مشکلات و نقص های ادارات آب، گاز، پست و مخابرات با زبان طنز آمیز و سرشار از گلایه و ناراحتی پرداخته شده است. اساسی ترین مشکلات این ادارات یکی عدم خدمت رسانی صحیح به مشترکین و دیگری بالا بودن نرخ خدماتی این ادارات است.
ـ گفتم: آقا جان برق ما خاموش شده. چرا درست جواب نمی دهی؟ گفت: آخر جواب ابلهان خاموشی است و فوری گوشی را گذاشت[۴۵۶].
ـ …. اما همین آدم یک سال بعد که به تهران برگشت چون می داند که شما توقع داشتید به مجرد رسیدن به پاریس نامه ای بنویسد و آدرسی معین کند و باب مکاتبه ای بگشاید برای آنکه متهم به سهل انگاری و بی وفایی نشود معایب پست ما را بهانه قرار می دهد و می گوید: خوب آدم حسابی، من از آن جا سه تا کاغذ برای تو نوشتم و تو حتی یکی از آن ها را هم جواب ندادی این رسم رفاقت است؟….. می بینید؟ حالا اگر وضع پست ما مرتب بود، او کی می توانست به این آسانی از خجالت شما در آید؟[۴۵۷]
ـ همین طور اگر برای گرفتن یک شماره تلفن از صبح تا ظهر معطل شوید، خونتان به جوش نمی آید، چون به اداهای او عادت دارید. گاهی مجبورید که یک شماره را پنجاه بار بگیرید. بار اول هنوز نخستین نمره را نگرفته بوق اشغال می زند بار دوم ناگهان قطع می شود و ناچارید مدتی توی سرش بزنید و شکنجه اش کنید تا صدایش در بیاید. بار سوم عوضی می گیرد و شماره ی شما را به جای دیگر وصل می کند و بالاخره هر بار یک جور بازی در می آورد و شما همه را تحمل می کنید چون با این بازی های او خو گرفته اید[۴۵۸].
ـ ….. یا این شعر:
در وصل و هجر سوختگان گریه می کنند از بهر شمع خلوت و محفل برابر است
یعنی برای ما سوختگان، وصل و هجر یکسان است. آن وقت که درآمد مملکت کم بود و بودجه ای نداشتیم برق ما همین حال را داشت و حالا هم که داریم برق ما همین حال را دارد و همین که بار چند کولر را به دوش می کشد زیر سنگینی بار کمرش خرد می شود و رهسپار عالم نیستی می گردد[۴۵۹].
۴ ـ ۱ ـ ۳ مسائل نظام درمانی
به عنوان یکی دیگر از معضلات و مشکلاتی که از طرفی پیوند و رابطه مستقیم با زندگی و رفاه مردم دارد و از طرف دیگر دارای نقص ها و کمبودهای فراوانی است می توان مشکلات مربوط به نظام درمانی و پزشکی جامعه را نام برد. اگر چه یکی ازمهم ترین ویژگی های نوشته های مؤلف نگاه عمیق و بسیار دلسوزانه ی او به امور است اما می توان گفت که در مورد مسائل خاص نظام درمانی شدت همدردی او با مردم بیشتر از مسائل دیگر شده است، شاید به عنوان دلیل این امر بتوان گفت که چون این مسائل برای افراد خاصی که از درد جسمانی رنج می برند دردی روحی نیز تولید می کنند، این مسأله ی مضاعف شدن درد مردم نویسنده را نیز تحت تأثیر قرار داده و بر عمق توجه او به مسأله افزوده است. مسائل خاص نظام درمانی را می توان به این صورت ارائه کرد:
۴ ـ ۱ ـ ۳ ـ ۱ بالا بودن نرخ ویزیت پزشکان
همان طور که در بعضی از بخش های گذشته هم اشاره کردیم مسأله ی گرانی و بالا بودن هزینه های زندگی به عنوان پر رنگ ترین مسأله ی جامعه ی آن روزگار مطرح است. این گرانی و بالا بودن نرخ شامل نرخ ویزیت پزشکان هم می شود و چنان که از سخنان بیان شده در این مقالات بر می آید نرخ ویزیت پزشکان روز به روز بالا رفته و باعث ایجاد مشکلات فراوان برای افراد و بیماران مراجعه کننده می شده است. علت اصلی این امر که در مقالات و داستان ها هم به آن اشاره هایی شده است ، بی شک عدم نظارت صحیح دولت در این بخش و ضعف دولت در تعیین نرخ های ثابت و مطابق با درآمد افراد جامعه بوده است.
ـ خانمی می گفت: برای معالجه ی جوش های صورتم پیش یک دکتر پوست رفتم که مبلغ هنگفتی حق ویزیت گرفت و آخر هم نتوانست معالجه ام کند. شوهرش گفت: این دکتر پوست لابد فقط متخصص پوست کندن بوده است.[۴۶۰]
ـ مادری می گفت: بچه ی پنج ساله ای دارم که از وقتی به دنیا آمده تا کنون همیشه او را پیش یک دکتر برده ام که متخصص اطفال است. سال اول حق ویزیت او ده تومان بود، حالا پنجاه تومان شده یعنی درظرف پنج سال چهار صد درصد حق ویزیت خود را بالا برده. آخر کدام یک از مایحتاج زندگی در این مدت چهار صد درصد بالا رفته که ویزیت دکتر بالا برود[۴۶۱]؟
ـ وقتی روزنامه را آوردند و دیدم مقاله ای، شاید برای هزارمین بار، راجع به گرانی نرخ ویزیت پزشکان در آن درج شده، هر کس در این خصوص چیزی گفت….. یکی گفت: من بیمار شدم و پیش دکتر رفتم . با این که صریحاً اقرار کرد که از مرض من ابداً سر در نمی آورد، معذلک شصت تومان به قول خودش «حق المعالجه» گرفت[۴۶۲].
ـ …. این تفاوت نرخ که برای عمل فک یک بچه ، دکتری پنج هزار تومان بخواهد به اضافه ی مخارج بیمارستان و دکتر دیگر نصف آن را بگیرد بدون هیچ هزینه ی دیگر، درست در موقعی است که نوید تعیین خدمات درمانی به مردم داده می شود آیا مبارزه با گرانی فقط برای سبزی فروش و بقال است[۴۶۳]؟
۴ ـ ۱ ـ ۳ ـ ۲ بی مسئولیتی پزشکان در برابربیمار
یکی دیگر از مشکلاتی که بیماران با آن مواجه بوده و از نقص های بزرگ سازمان درمانی کشور به شمار می رود، مسأله ی عدم توجه شایان پزشکان به بیمار بوده است که این امر هم دلایلی داشته، یکی از این دلایل را می توان مسأله ی عام و نسبتا فراگیر دو یا چند شغله بودن پزشکان دانست، اغلب پزشکان به کسب ها و مشاغل آزاد پردرآمدی مثل خرید و فروش زمین یا ساخت و ساز مسکن مشغول بوده اند که نتیجه ی این امر طبیعتاً بی توجهی پزشک به بیمار می شده است. یکی دیگر از دلایل این امر کمبود پزشک در جامعه بوده است و البته کم سوادی و نداشتن اطلاعات کافی بعضی از پزشکان هم از دلایل این امر به شمار می رود.
ـ دکتری را می شناسم که او هم گویا خیال می کند همیشه ف یعنی فرحزاد. چون به مریض مهلت نمی دهد که حرفش را بزند و بیچاره همین که حرف سین از دهنش در آمد او خیال می کند منظور سردرد است. ابداً فکر نمی کند که شاید مقصود از سین، سردرد نباشد و سرسام یا سرگیجه باشد، یا سینه درد، سرماخوردگی، سینه پهلو، سل و هزار مرض دیگر باشد که با سین شروع می شود بدین جهت بلافاصله قلم بر می دارد و نسخه می نویسد[۴۶۴]….
ـ برخی از دندان پزشکان، وقتی همه ی دندان های کسی را می کشند دو ردیف دندان مصنوعی برایش می سازند که ابداً در دهانش جانمی افتد و بیچاره همیشه از این یک جفت نعل پاره که در دهنش لق لق می خورد عذاب می کشد و ناچار است که همیشه هم برای اصلاح آنها به دندان پزشک مراجعه کند. بدین ترتیب مشتری همیشگی او خواهد شد.[۴۶۵]
ـ … از مطب دکتر بیرون آمدم و به خیابان که رسیدم متوجه شدم که هشتاد تومان داده و نسخه ای هم نگرفته ام که عینک جدیدی بخرم و حالا باز باید در به در بگردم و از این و آن سراغ یک چشم پزشک دیگر را بگیرم. می ترسم آخر هم چشمم یا چپ شود یا کور[۴۶۶] !
ـ برخی از پزشکان بدین جهت داروی زیاد به بیمار می دهند که گاهی برای یک مرض چند علت حدس می زنند. بدین جهت چند نوع دارو برای او می نویسند که اگر یکی اثر نکرد دیگری موثر واقع گردد[۴۶۷].
ـ دیگری گفت: من گوشم درد می کرد و به یکی از درمانگاه ها ی بیمه رفتم. دکتر گوشم را که خوب نکرد هیچ، کاری کرد که سر درد هم به گوش درد اضافه شد. چرا که این دکتر اصلا حواسش پی کارهای دیگرا ست. فقط می خواهد به درد خودش برسد نه به درد ما. پریروز رفتم آنجا و دیدم که آقای دکتر یک ساعت همه را معطل گذاشته و در اتاق خودش با یک ملاک و یک دلال معاملات ملکی مشغول چک و چانه زدن و قولنامه دادن و قولنامه گرفتن است[۴۶۸].
ـ البته پزشکان با مروت زیادند. دکتر الکی و پولکی هم کم نیست.[۴۶۹]
۴ ـ ۱ ـ ۳ ـ ۳ ناکارآمدی سازمان های بیمه
یکی از مسائل و نقص های نظام درمانی که البته به نحوی با مسائل اداری و مدیریتی دولت هم ارتباط نزدیک و مستقیم دارد، مسأله ی ناکارآمدی سازمان های خدمات درمانی و بیمه، و عدم سرویس دهی مطلوب از سوی این سازمان ها به مردم بوده است. چنان که ازمطالب ذکر شده در این آثار بر می آید سازمان های مختلف بیمه علیرغم دریافت هزینه های هنگفت از افراد، به هیچ وجه به وعده های خود عمل نمی کرده اند و از طرف دیگر پزشکان و مراکز درمانی هم با بیماران بیمه شده رفتار مناسب و صحیحی نداشته اند، و قراردادهای منعقد شده بین افراد و بیمه گران مطلقاً سود دو طرفه نداشته و سود این قراردادها فقط شامل سازمان های بیمه می شده است و همین امر باعث شکایت و نارضایتی های فراوان مردم بوده است. در این آثار قسمتی ازاین نقص ها با زبان طنز منعکس شده است.
ـ بعد با ترس و لرز دفترچه ی بیمه ی خود را از جیب در آوردم و روی میزش گذاشتم. نگاهی که به آن انداخت درست مثل نگاه کسی بود که به ورقه ی جلب خود می نگرد . با خنده گفتم : آقای دکتر، اگر دندان عقل خود را نکشیده بودم جرأت نمی کردم از دفتر چه بیمه استفاده کنم . چون برخی از پزشکان برای بیماران بیمه تره هم خرد نمی کنند.[۴۷۰]
ـ دکتر همین که فهمید بچه جزو بیماران بیمه است، چنان با خشم دندانش را کشید که لثه اش جرخورد و من بچه را با چشم گریان و دهان خونین و مالین از آنجا بیرون بردم. بعد به توصیه ی دوستان از دست دکتر به نظام پزشکی شکایت کردم. سه هفته پس از این ماجرا، یعنی هنگامی که دیگر به کلی دندان بچه خوب شده بود، در جواب شکایت من نامه ای رسید که نوشته بود با مدارکی که در دست دارید در این اداره حضور به هم رسانید تا به شکایت شما رسیدگی شود. من هم در پاسخ نوشتم :از حسن توجه شما متشکرم. مدارکی که در دست بود مشمول مرور زمان شد و از دست رفت چون آنقدر دوا رویش گذاشتم که دیگر اثری از آن بر جانیست[۴۷۱]!
ـ طبیعتاً مادر ناراحت شد و درخواست کرد که بچه را معالجه کنند. ولی آقای دکتر گفت: خون این بچه باید عوض شود و پولی که بیمه از بابت این کار به من می دهد چهار صد تومان بیشتر نیست؛ آن ها خیال می کنند این کار به آسانی آب حوض کشی است. به هر حال من سه هزار تومان کمتر نمی گیرم! این پول را هم باید خودتان بپردازید.[۴۷۲].
ـ … خلاصه این زن و شوهر جوان که هنوز بابت هزینه ی عروسی خود مقروضند برای یک زایمان آن هم زایمان طبیعی، قریب هفت هزار تومان پرداختند. در صورتی که هر دو بیمه هستند و خانم وقتی برای وضع حمل می رفت دلش خوش بود که فقط ده درصد هزینه را خواهد پرداخت.[۴۷۳]
۴ ـ ۱ ـ ۳ ـ ۴ مسائل و مشکلات مربوط به مراکز درمانی
از دیگر مسائل و معضلات مربوط به نظام درمانی مسأله ی وضعیت بیمارستان ها در کشور بوده است. کمبود بیمارستان به طورکلی و کمبود امکانات ضروری در بیمارستان ها، همچنین کمبود پرستار و عدم رسیدگی مناسب و توجه کافی به بیماران در بیمارستان ها از اصلی ترین نقائص مربوط به این بخش است.
همچنین در این بخش می توان به نقائص و کمبودهای داروخانه هاومشکلات خاص مربوط به دارو در کشور اشاره کرد. در این بخش باید به مشکلاتی مانندکمبود و گرانی دارو، ساخت داروهای ایرانی با کیفیت بسیار پایین و کاملا بی اثر و همچنین مصرف خود سرانه ی دارو توسط افرادبه عنوان مهم ترین معضلات اشاره کرد.
وضعیت نا مطلوب داروخانه ها و عدم رسیدگی صحیح و با دقت به افراد مراجعه کننده از مهم ترین این نقائص محسوب می شود، عرضه ی اجناس مختلف و متفاوت در داروخانه ها که منجر به شلوغی بیش از حد فضای داروخانه و در نتیجه مراجعه ی افراد مختلف ـ غیر از بیماران ـ با نیازهای غیر ضروری به داروخانه ها می شده نمونه ی بارزی از این وضعیت نامطلوب است که بارها دستمایه ی خلق طنز در این آثار شده است.
ـ پریروز به عیادت بیماری رفته بودم. وقتی از پیشش بیرون آمدم، دم در یکی پرسید، : آقا این جا وزرات دارایی است؟ با تعجب جواب دادم: این جا بیمارستان است. از کجا خیال کردید که وزارت دارایی است؟ جواب داد: آخر دیدم مرتب ازهمه پول می گیرند[۴۷۴]!
ـ بعضی از خانم ها تا مدتی پر خوری می کنند . بعد که خیلی چاق و خیکی شدند به فکر رژیم لاغری می افتند و اول تا مدتی جای غذا فقط قرص ویتامین می خورند. بعد که از بی غذایی اعصابشان ضعیف شد به جای ویتامین قرص اعصاب می خورند[۴۷۵] !
ـ راننده گفت: آخر این چه وضعی است؟ شاید یک نفر مریض داشته باشد که بخواهد فورا او را به بیمارستان برساند. من گفتم: فرض کن او را فورا به بیمارستان رساند. کدام بیمارستان مریض را فورا بستری می کند؟ مسافر دیگری گفت: فرض کن فورا هم او را بستری کردند، کدام دکتر فورا برای درمانش دست بالا می کند؟[۴۷۶]
ـ آقایی که برای بستری کردن مادر بیمار خود به دو بیمارستان رجوع کرده بود قسم می خورد و می گفت در هر دو بیمارستان اول گفتند تخت خالی نداریم. بعد پرسیدند: مریض شما بیمه است؟ وقتی گفتم نه، گفتند: بیا یک کاری می کنیم.[۴۷۷]
ـ فلان دارو فروش در آغاز سال نو دعا می کند: که خدایا به تراکم ترافیک و سرگردانی مردم در ادارات و …. گرفتاری هایی که اعصاب مردم را خرد می کند، پایان مده و گرنه ما خروارها قرص مسکن بی بو و خاصیت را که مردم به خیال خود برای آرامش اعصاب می خورند و بدتر مریض می شوند را به ناف چه کسانی ببنیدیم.[۴۷۸]
۴ ـ ۱ ـ ۴ مسائل خاص شهر تهران
از آنجایی که مؤلف این آثار خود ساکن پایتخت بوده و روزنامه ی کیهان هم در تهران چاپ می شده است و از طرف دیگر پایتخت هر کشور کانون اصلی حوادث و رویدادهای خاص اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … به شمار می رود، بعضی از مسائل و نقص هایی که مؤلف به آن ها اشاره کرده است به نوعی مسائل خاص و منحصر به شهر تهران است. همچنین تهران به عنوان پرجمعیت ترین و صنعتی ترین شهر کشور مسلماً از نظر نقائص و مسائل و معضلات هم در ردیف اول قرار داشته و دارد. از طرف دیگر می توان گفت که تهران نمونه ی کوچک شده ای از ایران محسوب می شده و مشکلات و مسائل آن شاید قابل تعمیم به دیگر نقاط کشور هم باشد. اما این شهر به خاطر وسعت و ازدحام زیاد جمعیت مسلما نقص ها و کمبودهایی داشته که در شهرستان های دیگر و شهرهای کوچک تر، آن نوع از مشکلات وجود نداشته است.
علاوه بر این مسائل، نگاه و دقت در مشکلات شهر تهران می تواند نشان دهنده ی بیشتر ظلم و بی عدالتی اجتماعی که در مباحث قبل هم ذکر شد باشد، چرا که وقتی حکومتی در حفظ و مدیریت پایتخت کشور مبتلا به ضعف ها و کمبودهای عمیق باشد مسلما در رسیدگی به شهرستان ها، به خصوص شهر ها و روستاهای کوچک تر و دور تر از مرکز کشور بسیار ناموفق و ضعیف بوده است. مسائل و معضلات خاص شهر تهران که در این آثارمطرح شده اند به این صورت ذکر می شود:
۴ ـ ۱ ـ ۴ ـ ۱ ترافیک و آلودگی هوای تهران
همان طور که گفته شد شهر تهران به خاطر وسعت زیاد و جمعیت نسبتا بالایی که داشته، همچنین به خاطر تولید و وارد کردن بی رویه ی اتومبیل از سوی دولت، دچار معضل بزرگ ترافیک بوده است ـ معضلی که تا امروز هم رشد روز افزون داشته و این رشد هر چه بیشتر از پیش در حال افزایش است.
مسلماً ترافیک بالا از سویی و ازدحام کارخانه ها و مراکز صنعتی دیگر در این شهر از سوی دیگر باعث آلودگی هوای این شهر می شده است. مؤلف به این مسائل و معضلات اشاره های فراوان کرده و در بسیاری از موارد طرح این مشکلات را دستمایه ی خلق طنز کرده است. همچنین عدم استفاده ی دولت از رویکردهای نوین جهانی در شهر سازی باعث پیچیده تر شدن این معضلات می شده است که در این آثار به این مسأله نیز اشاره هایی شده است.
ـ همه می خواهند ماشین بخرند بی اینکه فکر کنند معده ی ترافیک شهر تا چه حد توانایی هضم این همه ماشین را خواهد داشت. برخی از خانواده ها به جای یک ماشین دو تا یا سه تا ماشین دارند[۴۷۹].
ـ می گویند ۲۸۰ هزار تهرانی در شش ماه گذشته تقاضای گواهینامه ی رانندگی کرده اند … اگر رشد فروش اتومبیل به نسبت گواهینامه های رانندگی ترقی کند فردا جایی برای پیاده رفتن هم در تهران وجود نخواهد داشت[۴۸۰].
ـ تقریبا صدی نود رانندگان ما هر کدام با هزار راس و ریس و ضرب و زور یک ماشین خریده و شاید در پرداخت اقساط آن هم درمانده اند …. بنابراین، این عده هفته ای سه روز از پشت رل نشستن معاف خواهند بود و این هم نوعی سعادت اجباری است چون هفته ای سه روز کمتر دیگ خشمشان به جوش می آید و اعصابشان از دست چراغ قرمز و راه بندان و هزار دردسر دیگر ترافیک خرد می شود.
ـ باز ای کاش در برابر پرداخت تمام این پول ها می توانستید با خاطر آسوده از ماشین خود استفاده کنید، ولی این طور هم نیست. تمام مدتی که پشت رل هستید دلهره و نگرانی دارید، نگرانی از این که با شلوغی شدید خیابان ها مبادا دیر به مقصد برسید …. ای کاش وقتی به مقصد می رسیدید و ماشین را متوقف می ساختید دلهره های شما هم پایان می یافت ولی می بینید دردسری بزرگ تر از تمام دردسرهای قبلی انتظار شما را می کشد آن هم درد سر پارک کردن ماشین است. ماشین را کجا بگذارم؟ یعنی: «حالا چه خاکی به سرم بریزم[۴۸۱]؟
ـ بالاخره ماشین سواری مردم را به ستوه آورده و روزی خواهد رسید که همه بگویند: « دوره ی ماشین سواری گذشته و حالا دیگر دوره ی خر سواری است[۴۸۲]!»
۴ ـ ۱ ـ ۴ ـ ۲ کمبود امکانات و عدم ارائه ی خدمات مناسب به شهروندان
مسلما هنگامی که جمعیت شهری افزایش می یابد نیاز افراد به امکانات و خدمات ضروری نیز بیشتر می شود، اما در تهران آن دوران خاص گویا فقط جمعیت رو به افزایش بوده و نه خدمات و امکانات. از مطالب و مباحث ذکر شده در این آثار در می یابیم که پایتخت نشین های دوره ی مورد بحث، گاه در تأمین کوچک ترین نیازهای شهروندی خود، مثل استفاده از حمل و نقل عمومی با مشکلات جدی و بزرگی مواجه بوده اند. مسأله ی کمبود تاکسی و اتوبوس بارها و بارها به عنوان سوژه ی طنز در این آثار مطرح شده است، به طوری که تجسم زندگی شهری آن دوران را برای مخاطب بسیار سهل و آسان می کند.
ـ …. یکی از آن ها با خشم و تمسخر گفت : « بیا… این هم وضع تاکسی!» راننده بی معطلی جواب داد: حضرت آقا اگر تازه این جا تشریف آورده اید خیر مقدم عرض می کنم. انشاءالله دو سه دفعه که اتوبوس سوار شدید دیگر در تاکسی به این زودی ترش نمی کنید.[۴۸۳]
ـ فقط دو روز مرخصی داشتم و هزار کار که می بایست همه را در این فرصت کوتاه انجام دهم. ولی هر چه معطل شدم هیچ تاکسی ای پیدا نشد ….. یکی دو تا تاکسی خالی هم که پیدا کردم رانندگانش با قلدری و گردن کلفتی جواب سربالا دادند و به ریشم خندیدند. خواستم اتوبوس سوار شوم ولی دیدم دو ساعت باید در صف ایستاد و تازه تا جنوب شهر سه خط باید عوض کرد و سه تا دو ساعت یعنی شش ساعت فقط در صف باید معطل شد….. خلاصه تا ساعت ده و نیم به انتظار وسیله ی نقلیه سماق مکیدم. عجیب است! در عصری که دو ساعته می توان از قاره ای به قاره ی دیگر رفت من سه ساعت معطل شدم و نتوانستم خود را از این طرف شهر به آن طرف شهر برسانم[۴۸۴] !
دانلود منابع پایان نامه در رابطه با بررسی ساختار طنز در آثار نثر ابوالقاسم حالت- فایل ۷