حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی : ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: آیدت
۱۴ - ترک سلاحی پیش خوان تا حور بر خوان آیدت
خون صراحی بیـش ران تـا نور در جان آیــدت
واژگان: ترک: معشوق و مطلوب و زیباروی.(فرهنگ لغات) سلاحی: سلاح دار، سپاهی، سلاح بر خود گرفته. (دهخدا) حور: زن سیاه چشم، زن بهشتی. (معین)توضیحات. صراحی: آوند شراب .(معین)
معنی و مفهوم: از زیبارویان سلاح دار و سپاهی، نزد خود فرا خوان تا زن زیبای بهشتی بر بساط (سفرهی) تو بیاید و شراب سرخ (به منزلهی خون صراحی) بنوش تا سرمست شوی.
آرایههای ادبی: ترک سلاح دار سپاهی را به صورت پنهان به حور تشبیه کرده است . خون صراحی اضافهی استعاری از نوع تشخیص و استعاره از شراب سرخ است .
توضیحات :
حور : زن یا دختری که چشمان سیاه و گرد و مدوّر و پلکهای باریک داشته باشد یا دارای چشمانی باشد سخت سپید یا سخت سیاه یا دارای بدنی سخت سپید با چشمانی تمام سیاه چنان که چشمان آهوست و این در انسان نیست بلکه به استعاره به او اطلاق میگردد. ( فرهنگ لغات به نقل از منتهی الارب )
۱۵ - ز آنسوی کوهست آفتاب، از بوی می مست و خراب
از سر برآرد نیم خواب، افتـان و خیزان آیـدت
واژگان: نیم خواب: نیم خفته ، چرت زننده ، خواب آلود .(فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: آفتاب از آن سوی کوه، از بوی خوش شراب مستِ مست شده است . با حالت خواب آلودگی و چرت زنان افتان و خیزان به سمت تو میآید .
آرایههای ادبی: خواب و خراب جناس اختلاف دارند. آفتاب به انسانی تشبیه شده است که از بوی می مست شود و حالت نیم خواب داشته باشد و افتان و خیزان حرکت کند . (تشخیص)
۱۶ - در بزم عیش افروختن، کوه از سماع آموختن
همچون سپند از سوختن، در رقص و افغان آیدت
واژگان: سماع : آواز ، سرود. (معین) افغان: فریاد، زاری، ناله. (معین)
معنی و مفهوم : با برپا شدن و سامان یافتن مجلس بزم، کوه از نواهای موسیقی و سماع بزم چنان مست و از خود بی خود میشود که همانند اسفندی که بر روی آتش میجهد به رقص و شور و غوغا درمیآید .
آرایههای ادبی: کوه را در رقص و چالاکی به اسفند روی آتش تشبیه کرده است و در مورد مجلس بزم و سماع اغراق کرده است به گونهای که کوه از آن سماع به رقص در میآید .
۱۷ - چون رطل ها رانی گران، خیل نشاط از هر کران
همچون خیال دلبران، ناخوانـده مهمان آیــدت
واژگان: رطل: پیمانهی کلان را گویند که پر از شراب باشد و با لفظ زدن و خوردن و کشیدن و بر سر کشیدن مستعمل و این مجاز است .(آنندراج) خیل: گروه اسبان، گروه سواران، سپاه، لشکر، فوج. (معین) گران: سخت، وزین، غالی، ثقیل و سنگین که در مقابل ضعیف و سبک است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: هنگامی که بادهی فراوان مینوشی، فوج نشاط و شادی از هر گوشهای همچون خیال زیبارویان، ناخوانده به سمت تو میآید (شاد و شنگول میشوی) .
آرایههای ادبی: گران و کران جناس مضارع و خیل و خیال جناس زاید دارند . خیل نشاط اضافهی تشبیهی. نشاط به خیال دلبران تشبیه شده است که به یکباره و بی خبر سراغ انسان میآید .(تشخیص)
۱۸ - دل بر سر خوان طرب، چون مرغ فردوسی طلب
یک نیمه گویا ای عجب، یک نیمه بریان آیـدت
واژگان: خوان: [ خوا / خا ] ( اِ ) طبق بزرگی را گویند که از چوب ساخته باشند. (برهان قاطع)، سفرهی فراخ و گشاده.(ناظم الاطباء) فردوس: باغ، بستان، بهشت. (معین) طرب: [ طَ رَ ] (ع اِمص) شادمانی. (منتهی الارب) فرح، خوشدلی، رامش، نشاط کردن و شاد شدن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: دل بر سر سفرهی شادی و طرب همچون مرغان بهشتی است که یک نیمهی آنها بریان است و یک نیمهی دیگر سخن میگوید .
آرایههای ادبی: دل را به مرغ بهشتی مانند کرده که یک نیمهی آن بریان است و نیمی دیگر سخن میگوید . خوان طرب اضافهی استعاری .
۱۹ - هست این زمین را نو به نو، کاس کریمان آرزو
یک جرعه کن در کار او، آخر چه نقصان آیــدت
واژگان: کاس: در عربی کاسه و پیاله را گویند. (برهان) جرعه: مقدار یک آشامیدن از آب و شراب و جز آن ، یک شربت. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم : این زمین پیوسته در حسرت و آرزوی جام بزرگان صاحب دل است ؛ تا با جرعه افشانی خود او را سیراب کنند. یک جرعه شراب هم صرف زمین کن از این کار ناچیز چه کاستی و نقصان به تو میرسد ؟
آرایههای ادبی: بیت به رسم جرعه افشانی بر خاک تلمیح دارد.
حافظ شاید تحت تأثیر این بیت بوده است:
اگر شراب خوری قطرهای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
(حافظ، ۱۳۷۲: ۴۰۵)
توضیحات :
جرعه افشانی بر خاک: از رسوم کهن شراب خوردن است. اقوام مختلفی، از روزگار باستان پیش از رسم قربانی به افتخار اموات شراب یا روغن یا آب و عسل و یا شیر و مشروبات بر روی مجسّمهها و قبرها میریختند. گویا ریختن آب خنک روی قبرها ، امروز در ایران، یادگار همین رسم است. یونانیان مو را گیاهی آسمانی تصوّر میکردند که به وساطت خاک بار میدهد و لطیفترین عصارههای نباتی را به نام باده به خاکیان تسلیم میکند از این رو به عنوان سپاسگزاری از عطیّهی خداوند ( شراب ) به هنگام نوشیدن آن ، جرعهای بر خاک میافشاندند. ( یاحقی ، ۱۳۸۸: ۳۸۶ )
۲۰ - چون جرعهها رانی گران، باری به هش باش آن زمان
کـز زیر خـاک دوسـتان، آواز عطشـان آیـدت
واژگان: عطشان: تشنه، مشتاق ، آرزومند. (معین)
معنی و مفهوم: آن زمان که جرعه جرعه شراب مینوشی، هشیار باش تا صدای(العطشان) مردگان زیر خاک را که شراب طلب میکنند ، بشنوی (و برای آنان جرعهای شراب بر خاک بریزی).
شرح مشکلات دیوان خاقانی( هفت ترکیب بند بلند شرح نشده ...