۲-۱-۱-۳-۸ رضایت جنسی
یکی از عوامل مهم در زمینه تعهد زناشویی، رضایت جنسی است. زن و مرد درصورتی که بینش کاملی از ازدواج داشته باشند، میتوانند از رابطه جنسی بیشترین بهره را ببرند. رابطه جنسی هنر ظریفی است که باید در آن درست عمل شود تا رضایت جنسی فراهم شود. استحکام زندگی زناشویی و یا تعهد و پایبندی به آن بدون داشتن روابط جنسی درست و رضایت بخش به خطر میافتد. لذت جنسی از مهمترین لذتهایی است که یک فرد در طول عمر خود از آن بهره میگیرد و این لذت است که سختیهای زندگی و مشکلات بین فردی زوجین را قابل تحمل مینماید. به همین دلیل محققین معتقدند که رضایت از رابطه زناشویی همواره در گرو رضایت جنسی است (شاه سیاه و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۱-۱-۴ نظریه ها و مدل های مرتبط با تعهد زناشویی
در تبیین مفهوم تعهد زناشویی دو دسته نظریه و مدل وجود دارد. نظریه ها و مدلهایی که به طور عام به تبیین تعهد زناشویی میپردازند و نظریهها و مدلهایی که تعهد زناشویی را به طور خاص تبیین میکنند.
۲-۱-۱-۴-۱ نظریه ها و مدل های عام تعهد زناشویی
۲-۱-۱-۴-۱-۱ نظریه وابستگی
یکی از تأثیرگذارترین تئوریها پیرامون روابط زناشویی، نظریه وابستگی است (استرچمن و گابل، ۲۰۰۶). کلی و تیبات[۶۱] (۱۹۷۸) مطرح کردند که پیامدهای تعاملات اجتماعی براساس پاداشهایی که فرد دریافت میکند یا هزینههایی که وی باید متحمل شود، میتواند رضایت بخش یا غیررضایت بخش باشد. پاداشها تجارب مثبتی هستند که احساس لذت و شادمانی ایجاد میکنند که با سلامت هیجانی و عاطفی و احترام به خود همراهند. از طرف دیگر هزینه ها تجارب منفی هستند که به گرفتاریها و ناراحتیهای جسمانی و روانی منجر میشود. مطابق با این نظریه، روابط زناشویی زمانی تداوم مییابد که تجارب یکی از زوجین، ملاکها و معیارهای قابل قبول هر دو زوج را دارا باشد. اولین معیار برای ارزیابی تجارب فعلی، سطح مقایسه جذابیت و رضایتمندی است. در این ارزیابی، پاداش ها و هزینه ها تواماً با هم مقایسه میشود (سفرچی تیل، ۱۳۹۱).
به عبارت دیگر فرد براساس توقعات شخصی خودش از رابطه مشترک و عرف اجتماعی، تجارب فعلی اش را مورد بررسی قرار میدهد تا به میزان پاداش ها و هزینه های ازدواجش پی ببرد. اگر میزان پاداش های به دست آمده بیشتر از میزان هزینه های از دست رفته باشد، رابطه رضایت بخش و اگر میزان هزینه ها و مشکلات بیشتر از میزان پاداش ها برآورده شود، رابطه غیر رضایت بخش و فاقد جذابیت تلقی میگردد. دوم معیار برای ارزیابی تجارب فعلی، سطح مقایسه جایگزینهای دردسترس است. در این ارزیابی، جایگزینهای گوناگون و دردسترس از لحاظ کیفیت مورد مقایسه قرار میگیرند. کیفیت جایگزین ها میتواند از تحمل کردن رابطه زناشویی تا ازدواج مجدد و یا تنها ماندن متغیر باشد. اگر همسری اعتقاد دارد که رابطه زناشویی فعلیش از هر گونه جایگزین دیگری بهتر است، پس وی به رابطه مشترک خود وابسته است و به آن متعهد میباشد. به طور کلی مطابق با نظریه وابستگی می توان گفت که میزان تعهد زوجین به یکدیگر برای حفظ و تداوم ازدواج، تابع سطح مقایسه پاداشها و هزینه های رابطه و کیفیت جایگزینهای در دسترسشان میباشد (استرچمن و گابل، ۲۰۰۶).
۲-۱-۱-۴-۱-۲ مدل پاسخ به نارضایتی از رابطه
راسبالت و زومبرت[۶۲] (۱۹۸۳) مدلی را پیشنهاد کردند که براساس آن میتوان عکس العمل مردم را در مواجهه با رابطه مخدوش بررسی و براساس آن نارضایتیها را طبقه بندی کرد. این مدل برای تمام انواع روابط کاربرد دارد. اما در اینجا چگونگی کاربرد آن در روابط رومانتیک بررسی میگردد. براساس مدل مذکور چهار پاسخ عمده به نارضایتی از رابطه وجود دارد و این پاسخ ها، در دو بعد فعال و غیرفعال و سازنده و مخرب، تغییر میکنند (بیات، ۱۳۸۶).
صدا: پاسخی فعال و سازنده است. به این ترتیب که بعضیها از عکس العملهای کلامی استفاده کرده و با این کار تلاش میکنند که شرایط را بهبود بخشند. راهکارهای اصلی در این وضعیت عبارت است از: پیشنهاد راه حل جستجوی کمک یا تلاش برای تغییر خود یا شریک یا هر دو سوی رابطه یعنی هم خود و هم شریک.
وفاداری: پاسخی سازنده و غیرفعال است. وفاداری ضرورتاً پاسخ حمایت کننده ای است که در آن شخص به طور غیرفعال اما خوشبینانه برای بهبود رابطه انتظار میکشد. موقعیتهایی چون “کمی وقت صرفش میکنم"، “تصمیم دارم که سعی کنم کمی ببخشم یا فراموش کنم” در این مقوله قرار میگیرد (بیات، ۱۳۸۶).
چشم پوشی: پاسخی مخرب و غیرفعال محسوب میشود. مانند سرباز زدن از مشکل. در نتیجه چون برای بهبود اوضاع تلاشی صورت نمیگیرد، وضعیت بدتر میشود. این احتمال وجود دارد که اشخاص از بحث در مورد مشکل سرباز زنند و زمان کمتری را برای شریکشان بگذارند و آنها را مورد انتقاد قرار دهند. در چنین وضعیتی غالباً شخص از همه راه های ارتباطی چشمپوشی میکند (بیات، ۱۳۸۶).
خروج: پاسخی مخرب و فعال به حساب میآید. خروج شامل قطع سریع و کامل رابطه میباشد. پاسخهای خروج، بیرون ماندن از خانه مشترک، آمادگی برای طلاق را شامل میشود. نکته بسیار مهم این که در این مدل، بعد مخرب سازنده و یا تأثیرگذاری عمیقی که بر رابطه دارد، تعیین کننده ادامه یا قطع رابطه است. پاسخهای چشم پوشی و خروج قابلیت آن را دارند تا رابطه را خراب یا قطع کنند در حالی که صدا و وفاداری در ذات خود قصد بقای رابطه را دارند. این عبارت قضاوت های ارزشی اشخاص خاصی را شامل نمیشود. اگر کسی که سالها مورد سوءاستفاده جنسی و روانی واقع شده است، پاسخ خروجی را انتخاب کند، این پاسخ برای او بسیار سازنده خواهد بود و به بهبود شرایط وخیم وی کمک میکند. این مدل به سادگی قابل توصیف نیست و بیشتر تحقیقات بر انتخاب پاسخ و شرایط رابطه متمرکز هستند (بیات، ۱۳۸۶).
بعضی از یافته های تحقیقاتی که راسبالت و همکاران (۱۹۸۲) گزارش کرده اند عبارتند از: زنان بیشتر از مردان از پاسخهای صدا استفاده می کنند در حالی که آنهایی که بیسوادند یا سواد کمی دارند بیشتر از طریق وفاداری یا چشمپوشی پاسخ می دهند. اگر هر کدام از طرفین جایگزینهای در دسترس بیشتری برای ارتباط داشته باشند پاسخ وی احتمالاً فعال (خروج یا صدا) خواهد بود نه غیر فعال (وفادای و چشم پوشی). اگر رابطه پیش از این رضایت بخش بوده است و سرمایه بیشتری صرف آن شده و جایگزینهای مناسبتری در اختیار نباشد، احتمالاً پاسخ از نوع سازنده (صدا و وفادای ) خواهد بود. وقتی رابطه بسیار تلخ و دور از رضایت بوده و تلاش اندکی صرف آن شده و جایگزینهای معقولی وجود دارد، محتمل ترین پاسخ خروج است. وقتی مشکلات رابطه کم هستند و نیز جایگزینهای کمی وجود دارد یا سرمایه گذاری و تلاش قابل توجهی پشت آن نهفته است (یا هر دو) عمومی ترین پاسخ وفاداری است (بیات، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱-۴-۱-۳ مدل زوال رابطه داک
داک[۶۳] (۱۹۸۲) با ارائه مدل زوال روابط عنوان میکند که رابطه شکست خورده یک اتفاق نیست بلکه روندی است که در یک فرایند سیستماتیک و در طول زمان واقع میشود. او بیان میکند که چهار مرحله زوال رابطه وجود دارد و هر کدام از آن ها هنگامی شروع میشوند که چهارچوب خاصی از نارضایتی به وجود میآید (عباسی مولید، ۱۳۸۸).
الف: دوره درون روانی(تمرکز بر شریک): این دوره هنگامی شروع میشودکه رابطه آسیب دیده در جمله “نمی توانم بیشتر تحمل کنم"، تجلی مییابد. در واقع یکی از طرفین یا هر دو از فرم رابطه آسیب دیده ناراضی اند و این نگرانی زمان زیادی را به خود اختصاص میدهد. در این مرحله حرف روشنی به شریک گفته نمیشود که مشکل را مشخص کند. ناراحتی با شخص باقی میماند و اگر فشار وارده به او افزایش یابد، راز خود را فقط با یک یا دو دوست صمیمی که سخن پراکنی نمیکنند و اطمینان دارد که این راز را حتی به شریک خود نمیگوید، در میان میگذارند (داک، ۱۹۸۳؛ به نقل از عباسی مولید، ۱۳۸۸).
ب: دوره تمرکز بر رابطه: وقتی ذهنیت “قانع شده ام که عقب نشینی کنم” حاصل میشود، دوره تمرکز بر رابطه شروع میشود. اگر رابطه رسمی باشد پایان آن بدون نتیجه میماند. بیشتر ما با شرایطی آشنا هستیم که در آن یکی از طرفین جمله ای مانند: “در تماس خواهم بود"، “به تو زنگ می زنم” را به دیگری میگوید. اگر در این شرایط کسی ارتباط خود را قطع کرده باشد، باید شجاعت لازم را داشته باشد که علت قطع رابطه را به شریک خود بگوید. آنگاه مباحثه ای شروع میشود که ممکن است باعث ترمیم رابطه شود یا برای همیشه رابطه را قطع کند (داک، ۱۹۸۳؛ به نقل از عباسی مولید، ۱۳۸۸).
ج: دروه اجتماعی (مواجهه با جریانات عمومی): گاهی رابطه آن چنان مخدوش و ناسالم است که با پیش کشیدن ذهنیت “منظورم همین بود” و گسترش بحث و مجادله، زمینه سرایت مشکل به دیگران فراهم میشود. در حقیقت با تکیه بر جمع، از فشار موضوعی نارضایتیها و شکستها کاسته میشود. عمومیت دادن به مشکلات و فاش کردن فرم رابطه مخدوش، به معنی سعی در اعتماد به دیگران در عین جلب اعتماد دیگران است. در حالی که در چنین وضعیتی نیز ممکن است، مشکلات رفع و رابطه زخم خورده ترمیم شود اما هر یک از طرفین به دنبال جذب کمک دیگران برمیآیند. به این معنی که هر یک به نوبه خود سعی میکنند تا دیگران یا گروه واسطه طرف او را بگیرد نه طرف همسر او را (داک، ۱۹۸۳؛ به نقل از عباسی مولید، ۱۳۸۸).
د: دوره دور ریختن مشکلات (پاک کردن ذهن): مرحله دور ریختن مشکلات هنگامی شروع میشود که ذهنیت “حالا دیگر غیر قابل تحمل شده” بارز میشود. داک (۱۹۹۹) بیان میدارد: وقتی رابطه ای از بین میرود، آن را زیر سنگ قبری دفن کنیم. مدل داک کاربردهای عملی مناسبی برای ترمیم روابط دارد و به استراتژی ها نگاه میکند که با بکاربردن آن ها ترمیم روابط امکان پذیر میشود. وی اعتقاد دارد که در بعضی از دوره ها، رفتارهای خاصی بیش از دیگر رفتارها برای قرار دادن صحیح هر چیز در جای خود مؤثر واقع میشود. در دوره درون روانی باید هدف اصلی ترمیم رابطه و برقراری مجدد پیوند با شریک باشد و این کار را از طریق ثبت جنبه های مثبت انجام دهد نه با پرداختن به جنبه های منفی. در دوره اجتماعی اشخاص بیرون از رابطه (گروه واسطه) باید به این تصمیم برسند که زوجین را نصیحت کنند تا سعی در ترمیم خرابی ها داشته باشند یا اگر هیچ راهی برای برقراری رابطه و ترمیم آن وجود ندارد، به رابطه مخدوش هر چه سریع تر پایان دهند. مدل داک هیچ گونه تلاشی برای تشریح دلایل شکست رابطه نمیکند. اما کاربردهای عملی آن نشان میدهد که چگونه روند زوال و ترمیم رابطه به هم گره میخورند (داک، ۱۹۸۳؛ به نقل از عباسی مولید، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱-۴-۲ نظریه ها و مدل های خاص تعهد زناشویی
۲-۱-۱-۴-۲-۱ نظریه استرنبرگ
استرنبرگ[۶۴] (۱۹۹۹) نظریهای برای عشق ارائه کرد که “نظریه مثلث عشق ” نام گرفت. براساس این نظریه، روابط عاشقانه را میتوان در چهارچوب سه مؤلفه صمیمیت، شور و شهوت، تعهد و شناخت ارزیابی کرد. صمیمت، مؤلفه هیجانی عشق است که مشارکت، تفاهم متقابل و حمایت عاطفی را شامل میشود. این مؤلفه ایجاد کننده گرمی و پیوند عاطفی است. شهوت، مؤلفه انگیزشی عشق و تحریک کننده است که جذابیت جسمانی، بهره کشی جنسی و احساس عاشق بودن را در بر میگیرد. تعهد، مؤلفه شناختی عشق است و شامل تصمیمهای کوتاه مدتی میشود که عشق به صورت لحظه ای ایجاد میکند و نیز تعهد طولانی مدت که باعث دوام عشق میشود (قمرانی و عباسی مولید، ۱۳۸۷).
در روانشناسی سه مؤلفه رفتار، شناخت و هیجان در دهه های اخیر، اساس و بنیان پدیده های روانی شناخته شده است. عشق نیز به عنوان یک پدیده روانی از این امر مستثنی نیست. بنابراین میتوان گفت که اشتیاق مؤلفه هیجانی عشق، صمیمیت مؤلفه رفتاری و تعهد قسمت شناختی آن است. در گونه های مختلف عشق، این مؤلفه های به صورتهای مختلف با هم ترکیب میشوند. ویژگی عشق رومانتیک، صمیمیت همراه با شور و شهوت است. ویژگی عشق ابلهانه یا ملاحت آمیز، تعهد است که تنها شور و شهوت به آن دامن میزند و عشق کامل یا تمام عیار آمیزه ای از همه این مؤلفه های سه گانه است (دایر، ۲۰۰۰؛ ترجمه فتحی، ۱۳۸۴) در جدول ۲-۱ هشت نوع عشقی که براساس این نظریه تعریف شده است، ارائه میگردد:
جدول۲-۱ هشت نوع عشق در نظریه استرنبرگ
انواع عشق | میل | صمیمیت | تعهد |
فقدان عشق | ضعیف | ضعیف | ضعیف |
عشق دوستانه | ضعیف | قوی | ضعیف |