مهارت انسانی:
- ابعاد مختلف انسان، رفتارهای فردی انسان، رفتارهای گروهی انسان، نیازهای کارکنان سازمان
، شخصیت انسان، فرهنگ و جو سازمان، نیازها، علایق و انگیزههای کارکنان، روحیه، وفاداری، تعهد و رضایت شغلی ، پویاییهای گروهی، گروههای کار، کار گروهی، هدایت و رهبری افراد، مسائل دیگر مربوط به جنبههای انسانی.
مهارت فنی:
- کارگزینی، روش های مصاحبه و آزمون و استخدام،ارزشیابی نظارت و کنترل کارکنان، برنامهریزی، طرحریزی، سازماندهی منابع انسانی، بودجهبندی، پیشبینیهای مالی، حسابداری و امور مالی مختلف، آمار و اطلاعات، نظم اطلاعاتی و امور مربوط به آن، امور اداری و مالی جاری و رایج، مسائل دیگر مربوط به روش های تولید یا ….. روش های حصول به نتیجه یا محصول.
مهارتهای ادراکی
تئوری، تحقیق، علم و عمل- تئوریهای ازمان، به ویژه بوروکراسی، تئوریهای مدیریت، اعم از تئوریهای قدیم و جدید، تئوری سیستمها، مفاهیم و کاربرد آن، تئوریهای تصمیم گیری، دیگر تئوریها و مدلهای نظری.
مطالعاتی که در سال (۱۹۲۴ تا ۱۹۳۳). به رهبری التون میو در کارخانههای هاثورن صورت گرفته است. نقطه شروعی برای مطالعاتی سیستماتیک در زمینه روابط انسانی به شمار میآید. این مطالعات نشان داد که برقراری روابط انسانی، جو دوستانه، مشارکت، پذیرش و اعمال روش های انسانی قابل قبول از طرف ناظران آزمایش، عوامل مثر بر افزایش تولید به حساب میآید (هرسی و بلانچارد، ۱۹۹۲).
رابینز(۲۰۰۱)، در این باره این چنین میگوید: این امر تأیید شده است که در سطوح مدیریت، مهارتهای انسانی در موفقیت مدیران بیشترین اهمیت را دارا میباشند. طی نظرسنجی که به عمل آمده از مدیران در خصوص اینکه برای یک پست فرضی واجد شرایط باید چه نوع مهارت، اطلاعات و توانائیهایی داشته باشند، آنان ابتدا مهارت انسانی و سپس مهارت ارتباطی را برشمردند.
براساس تحقیقات سونی[۱۱۱] (۱۹۸۲) مدارس اثربخش دارای رهبران اثربخش هستند. اکثر آنچه که مدارس جهت افزایش پیشرفت تحصیلی انجام میدهند در درون قدرت مدیر جهت نفوذ و کنترل نهفته است. بطور مشخص شش نوع رفتار رهبری وجود دارد. که بطور معنیداری با مدارسی که به خوبی اداره میشوند و پیشرفت دانش آموزان آنها رابطه دارد. مدیران اثربخش:
۱- بر پیشرفت تحصیلی تاکید میورزند.
۲- استراتژیهای آموزشی تدوین مینمایند و برنامههایی را جهت حل مشکلات دانشآموزان اجرا مینمایند.
۳- جو و فضای منظمی ایجاد مینمایند.
۴- مستمر از پیشرفت دانشآموزان ارزیابی میکنند.
۵- برنامههای آموزشی را هماهنگ مینمایند.
۶- معلمان را تائید و پشتیبانی مینمایند.
کوالکسی (۱۹۹۲) برروی معلمین و مدیران آموزشی انجام دادند و عقاید و احساسات آنان را درباره مهارتهای مدیریتی نسنجیدند و پس با بهره گرفتن از پرسشنامه کاتز مهارتهای مدیریتی طبقهبندی شد و به نتایج زیردست یافتند. نگرشهای مربوط به مهارتهای مدیریتی برای اثربخشی کار اولیاء آموزشی یکی از نکات مهم مدیریتی تصمیم گیری و عدم تمرکز در ارتباط با شرایط لازم مدیریتی در مورد اولیاء آموزشی است. در مقولههای مهارتهای فنی، انسانی و ادارکی تمام گروههای مورد آزمون را جهت بیشتر مهارتها تأکید داشتند.
دای- آلن(۱۹۸۷) در یک پژوهشی با بهره گرفتن از روش زمینه یابی تلاش برای مشخص کردن شرایط علمی لازم و مهارتهای اساسی یک ناظر انجام داد. همچنین این تحقیق سعی داشت تا روشن نماید. که از چه برنامههایی باید استفاده شود تا کلیه افراد زیر دست یک ناظر از برنامههای طرح ریزی شده توسط وی حمایت نمایند. این تحقیق برروی اعضا انجمن مشاوران آموزشی و ناظران و افرادی که تمایل به شرکت در این تحقیق داشتند انجام شد. آنها شامل ۷۲۴ نفر بودند. حدود ۲۵ درصد آزمونیها به علل مختلف به آزمون پاسخ ندارند نتایج قطعی در مورد ۱۰ درصد آزمودنیهایی که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند. نتایج نهایی، مهارتهای علمی و دیگر مهارتهای موردنیاز را مشخص نمود. برخی از ۲۶ مهارتهای اساسی مشخص شدند که از میان آنها ۶ مهارت اصلی وجود داشت که با مهارتهای دیگر مشابه بود این مهارتها عبارت بودند از:
ویژگیهای شخصیتی و کیفیت این خصوصیات، مهارتهای آشکار و ظاهری که شامل مهارتهای ادراکی، علمی، فنی و رهبری بود، مهارتهای فردی مانند مدیریت برنامهریزی، مهارتهای نظامی و دانش مدیریت برنامهریزی و نظارت، نتایج بیانگر آن بود که بیانگر سمینار و یک دوره آزمایشی میتواند زمینههای آماده سازی مدیران را در بعد مهارتهای علمی و صلاحیت وی فراهم سازد این نتایج، نتایج تحقیقات دیگر را که نشان میداد دانش و مهارتهای لازم باید قبل از وقوع هر رویدادی در ارتباط با ناظرین دیگر مورد استفاده قرار گیردند. را کاملاً تأیید میکرد. این مهارتهای موردنیاز میبایست با بهره گرفتن از آموزش تعدیل شوند تا به عنوان عوامل اصلی و به عنوان یک معیار مورد ارزیابی قرار گیرند. همچنین با بهره گرفتن از روش بازخورد میتوان این مهارتها را مورد بازنگری قرار داد و عملکرد را ارزیابی نمود. همچنین استفاده از مهارتها به عنوان معیارهای تعیین کننده تفاوتهای مهمی را نشان میدهند و مشخص میسازند که آیا آموزشهای مضاعف یا اصلاح عملکرد لازم است(به نقل از موسویان،۱۳۷۲).
دراش ویلاکو (۱۹۹۲) در مطالعهای که بر نیازهای اساسی اولیاء آموزش تازه استخدام شده تأکید دارد به این نتایج دست یافتند. در این تحقیق تأکید بر تفاوتهای میان ادراک در مورد آرمانها وتجارت اولیاء آموزشی است. این آزمون بر روی ۴۲۰ نفر از مردان انجام شد و در ۱۰۰ مدرسه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در ۵ ایالت مورد سنجش قرار میداد و بیان شد که انواع مهارتها میتواند برای عملکرد شغلی موثر اهمیت داشته باشد. مدیران آموزشی ارزش بسیار بالایی برای اجرای آموزش مهارتهای مدیریتی در مورد مشاغل آموزشی در دوره اخیر انجام دادند. تا اهمیت تفاوتهای مربوط به آموزش مهارتهای مدیریتی را نشان دهند، نتایج مهم این تحقیق عبارت بود از: رتبهبندی، مهارتهای مدیریتی به ترتیب اهمیت در مورد ارزیابی برنامههای آموزشی و مقایسه روش های آموزشی بود.
کرامر (۱۹۹۵) به بررسی فرضیاتی در رابطه با نقش زنان میپردازد. ابزار تحقیق یک مصاحبه نیمه باز بود. آزمودنیها نیز ۷ نفر زن بودند مصاحبهها در پی کشف این مطلب بود که چه فاکتورهایی برای رسیدن به موقعیتی که زنان داشتند مهم بود. احساس و درک آنان در رابطه با جنسیت وقدرت چیست. اما بهرحال یکی از این مدیران بدون اینکه صلاحیتهای لازم را داشته باشد به این مقام رسیده بود(به نقل از دلخوش کسمایی ۱۳۸۳).
دمبوکسای (۱۹۹۸) در مطالعهای در مورد رهبری و مدیریت به این نتایج رسید که رهبری و مدیریت نقش مهمی در مدیریت آموزش مدارس بازی مینمایند از سئوالات باز پاسخ در مورد تأثیر اصول مدیریتی و اینکه چگونه افراد باید مدیریت آموزشی را با مهارتهای مدیریتی تلفیق نموده. مدل براساس سه بعد عملکردی از مدیریت قرار داشت و تمامی بخشهای این مدل که مرتبط با وظایف مدیران آموزشی بود تمامی وظایف و عملکردهای آنان را در برمیگرفت(به نقل از اتحادنژاد،۱۳۸۰).
- تحقیق توسط (باغبان، ۱۳۷۷) در مورد ویژگیهای رفتاری مدیران اثر بخش انجام گرفته که نتایج به شرح زیر است:
نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل دادهها در این تحقیق ویژگیهای رفتار مدیران اثر بخش را به شرح ذیل بیان میدارد. مدیر اثر بخش باید از قدرت بیان، خلاقیت و ابتکار برخوردار باشد مدیر دارای حسن خلق باشد از سلامت جسمی، عاطفی و روانی برخوردار باشد باید در برقراری ارتباط مطلوب و صمیمی بین خود و معلمان بکوشد.
باید راهنما و مشاور مناسب برای معلمان و دانشآموزان باشد. باید در حل مسائل و مشکلات دانشآموزان کوشش کند و در رعایت عدالت و داشتن قضاوت عادلانه در برخوردهایش تلاش کند.
- (محمدزادگان، ۱۳۷۹). در تحقیقی تحت عنوان ویژگیهای رفتاری مدیر اثربخش از دیدگاه دبیران راهنمایی ناحیه ۴ را مورد بررسی قرار داده و به نتایج به شرح زیر رسیده است:
۱- معلمان روابط شخصی مدیر مدرسه با گروه معلمان، دانشآموزان و والدین را مورد تاکید قرار دادهاند.
۲- معلمان به انضباط از سوی مدیر مدرسه بر دانشآموزان تمایل دارند البته هیچ کدام تمایل به رهبری آمرانه نشان ندادهاند.
۳- هرمدیر مدرسه با گروههای مختلف ارتباط دارد و هریک از آنان انتظارات متفاوتی از نقش او دارند و آنها در دادرسی رفتار میدهند.
- (عباس آرنده، ۱۳۸۰). در تحقیق خود تحت عنوان موفقیت مدیران مدارس ابتدایی دهدشت به این نتیجه رسید که مدیری موفق است که:
۱- نظرات برحسن اجرای امور آموزش و پرورش مدرسه داشته باشد
۲- به مشاهده کلاس درس و روش تدریس معلمان بپردازد.
۳- وسایل ارتقاء فکری و علمی و ایمانی کارکنان را فراهم آورد.
۴- از کار معلمین به طور مداوم ارزشیابی به عمل آورد.
۵- ارزش لازم در زمینه مدیریت آموزشی برخوردار باشد.
۶- هر سه ماه یکبار از چگونگی پیشرفت کارهای مدرسه به اداره گزارش تهیه نمایید.
۷- در تشکیل جلسات انجمن اولیاء و مربیان فعال باشد.
۸- در بهبود روابط بین خود و معلمانان و دانشآموزان کوشا باشد.
۹- در اتخاذ تصمیمات به نظرات دبیران اهمیت دهد.
۲-۱۹- خلاصه فصل
به نظر «رابرت کاتز» مهارت توانایی قابل پرورش است که در انجام وظایف مشخص مدیر انعکاس مییابد. به اعتقاد او و تعدادی از صاحبنظران، مدیر موفق باید به سه نوع مهارت فنی، انسانی و ادراکی آراسته باشد. مهارت فنی استادی در فعالیت خاص و کاربرد فنون و روش است. مهارت مذکور مورد توجه نظریهپردازان دیدگاه سیستم حقوقی است که به «رسمی شدن» سازمانها تأکید دارند. مهارتهای فنی مورد نیاز مدیران دبیرستانها در شش گروه طبقهبندی میشود که عبارتند از:
۱) برنامهریزی آموزشی و تدریس ۲) امور دانشآموزان ۳) امور کارکنان ۴) روابط مدرسه اجتماع۵) تسهیلات و تجهیزات آموزشی ۶) امور اداری و مالی
مهارت انسانی توانایی مدیر در انگیزش کارکنان، ایجاد تفاهم و همکاری گروهی است. صاحبنظران دیدگاه سیستم حقیقی با اعتقاد به اینکه نمیتوان کارکنان را به منزله «بازوان به استخدام در آمده» تلقی کرد بر مهارت انسانی مدیران تأکید ویژه دارند. شاخصهای مهارت انسانی برای مدیران دبیرستانها عبارتند از: ۱) درک نیازهای کارکنان ۲) شناخت و احترام به شخصیت دیگران ۳) دوست داشتن دیگران ۴) توان برقراری ارتباط با دیگران ۵) گوش دادن به دیگران.
مهارت ادراکی توانایی مدیر در تلقی سازمان به صورت یک کل متشکل از اجزاء در حال تعامل با هم است که تغییر در هر جزء بر اجزاء دیگر سازمان تأثیر دارد. این مهارت مورد توجه و تأکید صاحبنظران دیدگاه سیستم باز قرار دارد که مدرسه را سیستم تعامل اجتماعی میدانند. شاخصهای مهارت ادراکی برای مدیران دبیرستانها عبارتند از: ۱) جامعیت ۲) تعمق ۳) قابلیت انعطاف
تمایز مهارتهای مدیران فقط به منظور تجزیه و تحلیل علمی سودمند است بنحوی که آنچه مشاهده میگردد بهم آمیختگی آنهاست و نمیتوان مرز پایان یک مهارت و آغاز مهارت دیگر را مشخص کرد. هر چند مهارتهای سهگانه حائز اهمیت زیاد است، اهمیت نسبی آنها در سطوح مختلف مدیریت فرق میکند، در حالی که مدیران عملیاتی به مهارت فنی بیشتری نسبت به مدیران عالی نیاز دارند، مدیران عالی باید مهارت ادراکی قابل ملاحظهای داشته باشند، مهارت انسانی در همه سطوح مدیریتی به یک اندازه مورد نیاز است.
توانمندی مدیران در مهارتهای سهگانه مدیریت منجر به اثربخشی سازمانی میشود هر چند تعریف واحدی از اثربخشی در دست نیست. عموماً مدل سیستم اجتماعی «پارسونز» را جامعترین صورتبندی برای تحقیق و مطالعه در اثربخشی مدارس دانستهاند. شاخصهای اثربخشی دبیرستان بر اساس مدل مذکور عبارتند از: ۱) سازگاری ۲) نیل به اهداف ۳) انسجام ۴) پوشش.
۳-۱- مقدمه
در این فصل ابتدا به روش تحقیق سپس به بررسی جامعه آماری ،نمونه و روش نمونه گیری می پردازیم ضمن اینکه در این فصل به بیان ابزار جمع آوری اطلاعات ، روایی و پایایی پرسشنامه ها و روش های آماری مورد استفاده در تحقیق می پردازیم .
۳-۲- روش انجام تحقیق
با توجه به طرح تحقیق و اهداف آن تحقیق مورد نظر توصیفی از نوع همبستگی می باشد . تحقیق توصیفی مجموعه روش هایی است که هدف آن ، توصیف کردن شرایط موجود یا پدیده های مورد بررسی است و از آنجایی که محقق قصد دارد به توصیف وضعیت مهارتهای مدیران و اثربخشی آنان بپردازد ؛ تحقیق توصیفی و ازا ین جهت که هدف تحقیق کشف رابطه یا عدم رابطه مهارتهای مدیران و اثر بخشی آنان می باشد ، تحقیق از نوع همبستگی است .
۳-۳- جامعه آماری
جامعه تحقیق عبارت است از مجموعهای افراد که ویژگیهای همانند و قابل اندازهگیری دارند و نمونه تحقیق از چنین جامعهای اخذ شده و نتیجه آن نیز به همان جامعه تعمیم داده میشود (نادری و دیگران، ۱۳۷۶، ص ۴۱) جامعه آماری مورد مطالعه، تمامی مدیران و دبیران دبیرستانهای پسرانه،دخترانه عادی دولتی آموزش و پرورش ناحیه۱ شهر شیراز میباشند. تعداد این دبیرستانها در سال تحصیلی ۸۸-۸۷، با توجه به اینکه جامعه آماری۴۰۰ نفر بوده است که به گزینش گروه نمونه دبیران به روش تصادفی مبادرت شده است.
۳-۴- روش نمونهگیری و حجم نمونه
نمونه تحقیق عبارت است از یک گروه منتخب از جامعهای که تحقیق در آن انجام میشود و باید که خصوصیات و صفات همان جامعه را دارا باشند تا نتایج تحقیق قابلیت تعمیم به آن داشته باشد(نادری و دیگران، ۱۳۷۶، ص ۴۱).
جهت انتخاب اعضای نمونه از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای استفاده گردید. با بهره گرفتن از این روش، جامعه آماری به گروه های کوچکتر و یکسانی تقسیم شد و سپس بر حسب این تقسیم که در آن نسبتها به لحاظ حجم گروه های منشعب از جامعه آماری رعایت شده، نمونهگیری به اندازه حجم تعیین شده (حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول تعیین شد) بصورت کاملاً تصادفی انجام شده است(نادری و سیف نراقی، ۱۳۷۶، ص ۱۷۴).
با توجه به جامعه آماری مدیران مورد مطالعه که به استناد آمار موجود در اداره کل آموزش و پرورش شیراز، به تعداد ۴۰۰ نفر ـ برابر با تعداد دبیرستانهای پسرانه،دخترانه عادی دولتی ـ مشخص شد.
بند چهارم:
کلمات قافیه: آن، روان، جان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: کنید امروز
۴۱ - خــاصــگان، جـــهد آن کنیــد امـــروز
کــآب عشـــرت روان کنیـــد امــــروز
معنی و مفهوم: ای خاصگیان بزم، بکوشید که امروز به شادی و عشرت رونق و رواج بدهید.
آرایههای ادبی: آب عشرت اضافهی استعاری و استعاره از شراب است. آب روان کردن کنایه از رونق بخشیدن است.
۴۲ - تــا بــه شـب هـم صبـوح، نــوروز اسـت
روز در کـــــار آن کنیـــــد امـــــروز
معنی و مفهوم: باده نوشی صبحگاهی تا شب باید ادامه داشته باشد، پس روز خود را در آن صرف کنید.
آرایههای ادبی: شب و روز با هم تضّاد دارند.
۴۳ - اِنســیان را هـــم از مُصـــحِّف اُنـــــس
روضــهی اِنــس و جـــان کنیــد امــروز
واژگان: مُصحِّف: لفظی که به تغییر نقطه، لفظ دیگر خوانده شود (فرهنگ لغات) مُصحِّف اُنس: مقصود آتش است که مُصحِّف کلمهی «اُنس» است. (فرهنگ لغات) روضه: باغ، گلزار. (معین) جان: جن، مقابل اِنس، پریان. (معین)
معنی و مفهوم : از آتش برای آدمیان و جنیان باغ و بوستانی مهیّا کنید.
آرایههای ادبی: اِنس و اُنس جناس محرّف دارند. مُصحِّف اُنس کنایه از آتش است.
۴۴ - ز آن گـلی کـه از حَجَــر، نـه از شَجر اسـت
حُـجره چــون گلسـتان کنیـــد امــــروز
واژگان: حجر: سنگ. (دهخدا) شجر: درخت. (معین)
معنی و مفهوم: امروز از آتش که همچون گُلی میباشد، که به جای درخت از سنگ رسته است، خانهی خود را به گلستان تبدیل کنید.
آرایههای ادبی: گل استعاره از آتش است. حجر و شجر جناس مضارع دارند. شاعر به این که اصل آتش در دل سنگ است، نظر دارد.
۴۵ - هســـت روی هـــوا کبــوتــر فـــــام
زآتـــش، ارزن فشـــان کنیــد امــــروز
واژگان: ارزن: نباتی است که در نواحی سردسیر که گندم عمل نمیآید، یعنی در قسمتهای کوهستانی برای مصرف اهالی یا دانهی مرغ کاشته میشود. (دهخدا)
معنی و مفهوم: امروزکه آسمان از ابرهای تیرهی چون کبوتر پوشیده شده است، آتش بیفروزید تا جرقههای آن همچون دانههای ارزن به هوا بپرد. (و غذای کبوتران را تأمین کند)
آرایههای ادبی: روی هوا اضافهی استعاری است. هوا درتیرگی ابرها به رنگ کبوتر مانند شده است. ارزن استعاره از جرقههای آتش است.
۴۶ - ز آتشــی کـــه آفــتاب ذرّهی اوســـت
آســــمان را نــــهان کنیـــد امــــروز
معنی و مفهوم: چنان آتشی بیفروزید که آفتاب در مقابل عظمت آن، ذرّهای بیش نباشد و این آتش انبوه، آسمان را بپوشاند.
۴۷ - وز مــیای کــه آسـمان پیـالـهی اوســت
آفتــابــــی عیـــان کنیــــد امــــروز
معنی و مفهوم: امروز از شرابی که آسمان به منزلهی جام و پیالهی آن است، در این هوای ابری، آفتابی دیگر نمایان کنید.
آرایههای ادبی: می به آفتاب تشبیه شده و پیاله با تشبیه مضمر به آسمان مانند شده است. بیت دارای آرایهی غلو است.
۴۸ - بیــد را چـــون زکــال کـــرد آتـــش
بــــاده، راوُق بــــدان کنـــید امـــروز
واژگان: زکال: زغال، انگِشت. (ناظم) راوق کردن: صاف کردن، پالودن. (دهخدا)
معنی و مفهوم: امروز که آتش، هیزم بید را به زغال تبدیل کرده است، با زغال آن شراب را صافی کنید.
۴۹ - از پــــی آن تــــذرو زرّیــــن پــــر
آهنیـــن آشــــیان کنیـــد امـــــروز
واژگان: تذرو: مرغ صحرایی شبیه به خروس باشد. (برهان)
معنی و مفهوم: امروز برای آن آتش سرخ که شرارههای زرد دارد و به تذروی با بالهای زرّین شبیه است، آتشدانی آهنین بسازید.
آرایههای ادبی: تذرو زرّین پر استعاره از آتش است. آتش سرخ با شرارههای زرد به قرقاولی با بالهای طلایی مانند شده است. آهنین آشیان استعاره از آتشدان است.
از نقل ابن ابی الحدید، اینگونه برداشت میشود که این مسئله در میان مفسران مورد اتفاق یا لااقل مشهور است.
آیهی تبلیغ
«یا ایها الرسول ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین؛ ای رسول آنچه از طرف پروردگارت بهسوی تو نازلشده است، برسان و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای و خدا تو را از معصومان مصون میدارد راستی که خدا قوم کافر را هدایت نمیکند»[۱۹۵].
کلام میبدی
وی در نوبت اول، این آیهی کریمه را که آیهی ۶۷ سورهی مائده است در ضمن آیات ۶۵ تا ۷۱ سورهی مزبور ذکر نموده و آن را چنین ترجمه کرده است:
«ای پیامبر فرستاده آمد به تو از خداوند تو و اگر نرسانی [و چیزی باز گذاری] همچنان است که هیچ از پیغامهای وی نرسانده باشی والله نگه دارد تو را از مردمان که الله راهنمای ایشان نیست که در علم وی کفر رانند».
و در نوبت دوم ابتدا در شأن نزول قسمت اول آیهی کریمه (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک) چنین میگوید: مفسران گفتند که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) از قائلهی مشرکان و جهودان ایمن نبود و از کرد بد و مکر ایشان میاندیشید و به این سبب عیب دین ایشان و سبّ بتان و لعن کردن در ایشان مجاهره نمیکرد و نیز آیت آمده بود «ولاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا عدواً بغیر علمٍ» و این پیش از فتح مکه و بسط اسلام بود، پس چون فتح مکه برآمد و اسلام قوی گشت و مسلمانان انبوه گشتند، ربالعالمین جل جلاله بفرمود تا اظهار تبلیغ رسالت کند و معایب بتان هیچ بازنگیرد و از کافران نترسد. گفت: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» ای اظهر تبلیغه لقوله تعالی «فاصدع بما تؤمر».
و پسازآن در وجه نزول قسمت دوم آیهی کریمه «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» چنین اظهار میدارد: پس رسول (صلیالله علیه و آله) گفت: چگونه انجام دهم حالآنکه من یک نفر هستم، میترسم بر من اجتماع کنند. خدای تعالی: «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» را نازل نمود.
در توضیح این آیهی کریمه مینویسد:
این سخن نوعی تهدید است، میگوید: مراقبت ایشان بکن و ازآنچه به تو فرو فرستادیم هیچچیز بازمگیر، نرسانیده که اگر بعضی نرسانی همچنان است که هیچ نرساندی مانند قول خدای تعالی نومن ببعض که خبر میدهد کفر آنان به بعضی (از احکام دین) تباهکننده ایمان به بعض (دیگر) است و بعد از آیهی کریمه چنین برداشت میکند: «در این آیت ابطال مذهب گروهی است که گفتند: رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در بعضی وحی کتمان کرد از جهت تقیّت و عایشه گفت: هرکس تو را حدیث نمود که محمّد (صلیالله علیه و آله) چیزی از وحی را کتمان کرده است، تحقیقاً دروغ گفته است، خدای عزّوجلّ که میفرماید: «یا ایها الرسول ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» توهّم اینکه پیامبر (صلیالله علیه و آله) چیزی از وحی را به خاطر تقیّه کتمان کرده باشد، از بین برده است». این آیهی کریمه به لحاظ آنکه واژه «بلغ» در آن بهکاررفته است «آیه تبلیغ» نامیده میشود و یکی از آیاتی است که در روز عید غدیر نازلشده و بر اهمیت واقعهی غدیر خم و تبلیغ ولایت حضرت علی (علیهالسلام) دلالت دارد.
همانطور که ملاحظه شد در ذیل آیهی کریمه بیشتر به نقل اقوال و ذکر آثار پرداخته است و مطالبی را که آورده است متفرّق و احیاناً متهافت است. بهعنوانمثال مطلبی را که ابتدا در وجه نزول قسمت دوم آیهی کریمه «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» بیان کرده است، مفید آن است که این دو جمله بهصورت پیوسته پس از نزول قسمت اول آیه و اظهار تنهایی و ترس نمودن رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نازلشده است و از دو روایتی که در بیان شأن نزول «والله یعصمک من الناس» نقل کرده است استفاده میشود که این فراز از آیه، جدای ازجملهی قبل و بدون ارتباط با قسمت اول آیهی کریمه نازلشده است. این دو روایت خود نیز از جهتی با یکدیگر تهافت و ناسازگاری دارند زیرا از روایت اَنَس استفاده میشود که قبل از نزول این جملهی کریمه، پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) دارای محافظ و پاسبان بودهاند و حتی در خانهی خود و در نزد خانواده خویش نیز بدون پاسبان حضرت را خواب فرانمیگرفته است و روایت ابوهریره گویای آن است که قبل از نزول این آیه هم حتی در بیابان حضرت بدون محافظ و پاسدار بودهاند و در آن حالت خواب هم میرفتهاند، گذشته از اینکه این مطلب و ظأن دو روایت در بیان وجه نزول این قسمت از آیهی کریمه نیز مختلف هستند. وی در باب جمع بین این مطالب و رفع تفاوتی که در مورد آنان به نظر میرسد و یا تقدیم و ترجیح بعضی از آنها بر دیگری سخنی به میان نیاورده است؛ و همچنین در شأن نزول آیهی کریمه اقوال متعددی را نقل نموده است ولی آنان را موردتحقیق قرار نداده و از خودرأی صحیحی بروز نداده است، هرچند ممکن است از اینکه قول اول را با تعبیر «مفسران گفتهاند» با تفصیل بیشتر ذکر نموده و اقوال دیگر را بهاختصار پس از بیان مفادی از قسمتهایی از آیهی کریمه نقل کرده است استفاده شود که قول اول در نظر وی ترجیح داشته و مورد اختیار وی بوده است.
آیهی ولایت
«انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون؛ ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»[۱۹۶].
کلام میبدی
عبدالله سلام برخاست و اصحاب وی به مسجد آمدند، وقت نماز پیشین و آن قصه بازگفتند و…
گفتهاند که: آن ساعت که این آیت فرود آمد، یاران همه در نماز بودند، قومی نماز تمام کرده بودند، قومی در رکوع بودند، قومی در مسجد و در میانه درویشی را دید که در مسجد طواف میکرد و سؤال میکرد. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) او را بخواند، گفت: «هل أعطاک احد شیئاً» هیچکس به تو چیزی داد؟ گفت: آری! آن جوانمرد که در نماز است، انگشتری سیمین به من داد. گفت: در چه حال بود آنکه به تو داد. گفت: در رکوع بود، اندر نماز اشارت کرد با انگشت و انگشتری از انگشت وی بیرون کردم. چون بنگریستند علی مرتضی (علیهالسلام) بود. رسول خدا آیت بر خواند و اشارت به وی کرد: «و یؤتون الزّکوه و هم راکعون»
در کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی (رحمتالله علیه) نام بخشی از بزرگان اهل سنّت را که شأن نزول این آیه را دربارهی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) دانستهاند ذکر کرده است. و همهی علمای شیعه، شأن نزول این آیه را دربارهی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میدانند.
سیوطی در «الدر المنثور» در ذیل این آیه از ابن عباس نقل میکند که علی (علیهالسلام) در رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد. پیامبر (صلیالله علیه و آله) از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ اشاره به علی (علیهالسلام) کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است! در این هنگام آیهی «انما ولیکم الله و رسوله...» نازل شد. آیهی «أفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لا یَسًتوُون؛ بااینحال آیا کسانی که مؤمناند مانند کسانی هستند که فاسقاند؟ [نه هرگز این دو گروه] مساوی و یکسان نیستند»[۱۹۷].
کلام میبدی
قوله: نزلّت فی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و عقبه بن ابی معیط و… «أفمن کان مؤمنا» یعنی علیاً. «کمن کان فاسقا» یعنی الولید بن عقبه. ولید به علی (علیهالسلام) گفت: بچه ساکت شو، سوگند به خدا شمشیر من از شمشیر تو تیزتر است و زبان من از زبان تو رساتر و در میان سپاهیان از تو پایدارتر میباشم. علی (علیهالسلام) بدو گفت: ساکت باش تو فاسق هستی. پس این آیه نازل شد؛ که مراد از مؤمن علی (علیهالسلام) و مراد از فاسق ولید است[۱۹۸]. سخن میبدی در این منبع بهصورت عربی میباشد و معنی فارسی آن این است: «آیا حال مؤمنان یعنی حضرت علی (علیهالسلام) [که مأوای او بهشت است] مانند حال فاسقان یعنی عقبه بن ابی معیط [که سزایش آتش جهنم است] یکسان است؟!» همانطور که میبینیم میبدی شأن نزول آیه را علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و عقبه بن ابی معیط میداند و نمونهی مؤمن واقعی را حضرت علی (علیهالسلام) معرفی میکند.
آیهی لیله المبیت
«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رئوف بالعباد؛ بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»[۱۹۹].
کلام میبدی
و گفتهاند که این آیت در شأن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) آمد، آن گه که مصطفی (صلیالله علیه و آله) هجرت کرد و علی (علیهالسلام) را برجای خود خوابانید. توضیح آن چنین است که خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من میان شما برادری قراردادم و عمر یکی از شمارا از عمر دیگری بیشتر کردم، حال کدامیک از شما حاضر است فداکاری کند و عمر خود را به دیگری ببخشد. هیچکدام حاضر نشدند و هر دوزندگی را برگزیدند. خداوند به آن دو وحی کرد چرا شما مانند علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نیستید. بین او و محمد (صلیالله علیه و آله) برادری قراردادم. امشب بهجای محمد (صلیالله علیه و آله) در رختخواب او میخوابد و جان خود را فدای محمد (صلیالله علیه و آله) میکند. به زمین بروید و علی (علیهالسلام) را از دشمنانش نگهداری کنید. فروآمدند و جبرئیل بالای سر علی (علیهالسلام) و میکائیل پایین پای علی (علیهالسلام) ایستادند. جبرئیل ندا میزد آفرین آفرین بر تو ای علی. خداوند به تو برفرشتگان فخر میفروشد. در این حال خداوند این آیت در شأن علی (علیهالسلام) بر رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرو فرستاد درحالیکه پیامبر (صلیالله علیه و آله) بهطرف مدینه میرفت[۲۰۰].
در شأن نزول این آیه، روایات زیادی در منابع معروف اسلامی آمده است; ازجمله ثعلبی در تفسیرش و حاکم حسکانی در شواهد التنزیل از دو طریق (ابوسعید خدری و ابن عباس) حدیثی را نقل میکنند که ما کلام ثعلبی را به خاطر کامل بودن آن نقل میکنیم.
ثعلبی میگوید: پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) هنگامیکه تصمیم به هجرت بهسوی مدینه گرفت، علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را در مکه برای ادای دیون و امانتهای مردم که نزد او بود گذارد و آن شب که بهسوی غار حرکت میکرد، درحالیکه مشرکین اطراف خانهی او را گرفته بودند، دستور داد علی (علیهالسلام) در بستر او بخوابد و به او فرمود: پارچهی سبزرنگی که من دارم (و به هنگام خواب روی خود میکشم)، به روی خود بینداز و در بستر من بخواب! انشاء الله هیچ مکروهی به تو نمیرسد!
علی (علیهالسلام) این کار را انجام داد؛ در این موقع خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی فرستاد که من در میان شما پیمان برادری ایجاد کردم و عمر یکی را طولانیتر از دیگری قراردادم. کدامیک از شما زندگی دیگری را بر خود مقدم میشمارید؟ هر یک از آن دو، حیات خویش را برگزیدند. در این هنگام خداوند به آنها وحی فرستاد: چرا شما همانند علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نبودید؟ من میان او و محمد (صلیالله علیه و آله) برادری برقرار ساختم و او در بستر پیامبر (صلیالله علیه و آله) خوابید و جان او را بر جان خویش مقدم شمرد! به زمین فرود آیید و او را از دشمنان حفظ کنید. آنها فرود آمدند، جبرئیل بالای سرش و میکائیل پایین پایش بود و جبرئیل صدا میزد: آفرین، آفرین! چه کسی همانند تو است ای علی؟! خداوند به تو نزد فرشتگان مباهات کرد. در این هنگام که پیامبر (صلیالله علیه و آله) بهسوی مدینه درحرکت بود، این آیه در شأن علی (علیهالسلام) نازل شد: «و من الناس من یشری …»
ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه از ابوجعفر اسکافی نقل میکند: «حدیث الفراش قد ثبت بالتواتر فلایجحده الا مجنون او… و قد روی المفسرون کلهم، ان قول الله تعالی: و من الناس من یشری الآیه نزلت فی علی لیله المبیت علی الفراش؛ داستان خوابیدن علی (علیهالسلام) در رختخواب پیامبر (صلیالله علیه و آله) به تواتر اثباتشده است، لذا کسی جز دیوانه یا… منکر آن نیست و تمام مفسران نقل کردهاند که آیه «من یشری…» در شأن علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، در شبی که در رختخواب پیامبر خوابید، نازلشده است.» (۴۱) حاکم نیشابوری در کتاب «مستدرک الصحیحین»، داستان لیله المبیت را به نقل از ابن عباس نقل میکند و تصریح میکند که «هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه؛ این حدیث معتبری است، هرچند بخاری و مسلم در کتاب خود آن را نیاوردهاند».
۸-۲-۱-۴- ازدواج حضرت علی (علیهالسلام)
کلام میبدی
… و قصهی تزویج فاطمه (سلامالله علیها) آن است که مصطفی (صلیالله علیه و آله) روزی در مسجد آمد شاخی ریحان به دست گرفته. سلمان را گفت: یا سلمان رو علی (علیهالسلام) را بخوان. رفت و گفت: یا علی، اجب رسولالله. علی گفت: یا سلمان، رسول خدا (صلیالله علیه و آله) را این ساعت چون دیدی و چون او را گذاشتی؟ گفت: یا علی (علیهالسلام) سخت شادمان و خندان چون ماه تابان و شمع درخشان. علی آمد به نزدیک مصطفی (صلیالله علیه و آله) و مصطفی (صلیالله علیه و آله) آن شاخ ریحان فرادست علی (علیهالسلام) داد عظیم خوش بوی بود. گفت: یا رسولالله، این چه بوی است بدین خوشی؟ گفت: یا علی از آن نثارهاست که حوریان بهشت کردهاند بر تزویج دخترم (فاطمه). (سلامالله علیها) گفت: با که یا رسولالله؟ گفت: با تو یا علی. در مسجد نشسته بودم فرشتهای درآمد بر صفتی که هرگز ندیده بودم. گفت نام من محمود است و مقام من در آسمان دنیا. در مقام معلوم خود بودم. ثلثی از شب گذشته که ندایی شنیدم از طبقات آسمان کهای فرشتگان مقربان و روحانیان و کروبیان! همه جمع شوید در آسمان چهارم. همه جمع شدند و همچنین سکّان مقعد صدق و اهل فرادیس اعلی در جنات عدن حاضر گشتند. فرمان آمد کهای مقربان درگاه و ای خاصگیان پادشاه! سوره «هل اتی علی الانسان» برخوانید. ایشان همه به آواز دلربای و الحان طربافزای سوره «هل اتی» خواندن گرفتند. آن گه درخت طوبی را فرمان آمد که تو نثار کن بر بهشتها بر تزویج فاطمهی زهرا (سلامالله علیها) با علی مرتضی (علیهالسلام). پس طوبی بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حله ها باریدن گرفت. پس فرمان آمد تا منبری از یکدانه مروارید سپید در زیر درخت طوبی بنهادند. فرشتهای که نام وی راحیل است و در هفتطبقه آسمان فرشتهای ازو فصیحتر و گویاتر نیست به آن منبر برآمد و خدای را جلجلاله ثنا گفت و بر پیغامبران درود داده آن گه جبّار کائنات خداوند ذوالجلال قادر بر کمال بیواسطه ندا کرد که: ای جبرئیل و ای میکائیل شماها دو گواه معرفت فاطمه باشید و من که خداوندم ولی فاطمهام و ای کروبیان و ای روحانیان آسمان شما همه گواه باشید که من فاطمۀ زهرا را به زنی به علی مرتضی دادم. آن ساعت که رب العزه این ندا کرد ابری برآمد ز بر جنات عدن، ابری روشن و خوش که در آن تیرگی و گرفتگی نه- و بوی خوش و جواهر نثار کرد و رضوان و ولدان و حوران بهشت برین نمط نثار کردند. پس رب العزه مرا بدین بشارت به تو فرستاد یا محمد (صلیالله علیه و آله) و گفت: حبیب مرا بشارتده و با وی بگو که ما این عقد در آسمان بستیم تو نیز در زمین ببند. پس مصطفی (صلیالله علیه و آله) مهاجر و انصار را حاضر کرد، آن گه روی فرا علی (علیهالسلام) کرد گفت: یا علی (علیهالسلام) چنین حکمی در آسمان رفت، اکنون من فاطمه دخترم را به چهارصد درهم کاوین (کابین و مهریه) به زنی به تو دادم پذیرفتی؟ علی (علیهالسلام) گفت: یا رسولالله من پذیرفتم نکاح وی، رسول گفت: خداوند این پیوند را بر شما مبارک و میمون گرداند[۲۰۱]. عبدالله بن عمر گفت: علی بن ابیطالب کرّم الله وجهه سه ویژگی داشت که اگر یکی از آنها را میداشتم برایم از هر چیزی بهتر بود، پیوند همسری با فاطمه، علمداری پرچم اسلام در جنگ خیبر و آیهی نجوا (مجادله/۱۲)[۲۰۲].
میبدی با ذکر روایتی خاطرنشان کرده است که این مسئله فراتر از مسائل عادی طبیعی است که برای نوع انسانها رخ می کند. این امری است که بر اساس خواست و مشیت الی واقعشده است که ملائکه را به وجد و شادی و شعف انداخته است.
۹-۲-۱-۴- علی (علیهالسلام) در قیامت
کلام میبدی
«وروی الرضا عن آبائه عن علی (علیهالسلام)، قال: قال لی رسولالله (صلیالله علیه و آله): لَیْسَ فِی الْقِیَامَهِ رَاکِبٌ غَیْرُنَا وَ نَحْنُ أَرْبَعَهٌ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا عَلَی دَابَّهِ اللَّهِ الْبُرَاقِ وَ أَخِی صَالِحٌ عَلَی نَاقَهِ اللَّهِ الَّتِی عُقِرَتْ وَ عَمِّی حَمْزَهُ عَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ وَ أَخِی عَلِیٌّ عَلَی نَاقَهٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهِ وَ بِیَدِهِ لِوَاءُ الْحَمْدِ یُنَادِی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَیَقُولُ الْآدَمِیُّونَ مَا هَذَا إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ حَامِلُ الْعَرْشِ فَیُجِیبُهُمْ مَلَکٌ مِنْ تَحْتِ بُطْنَانِ الْعَرْشِ یَا مَعَاشِرَ الْآدَمِیِّینَ لَیْسَ هَذَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا حَامِلُ عَرْشٍ هَذَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام)؛ حضرت رضا (علیهالسلام) به نقل از پدرانش حضرت علی (علیهالسلام) روایت میکند که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) به من فرمود: «یا علیّ روز قیامت فقط ما چهار نفر سوارهایم. مردی از گروه انصار برخاست و گفت پدر و مادرم به فدایت! آن چهار تن چه کسانی هستند؟ رسول خدا؟(صلیالله علیه و آله) فرمود: من یکی از آنان هستم که بر استر خدا «براق» سوارم و دیگری برادرم صالح است که بر ناقهی خدا که او را پی کردهاند سوار است و سوم عمویم حمزه سیّد الشهداء است که بر ناقهی غضباء (ظاهراً دارای علامت مخصوص در گوش بوده یا کوتاهدست است.) و برادرم علی است که سوار بر ناقهای از ناقههای بهشت است. در حالتی که لواء حمد (پرچم عبودیّت) به دوش دارد و به آواز بلند میگوید: لا اله الا الله محمّد رسولالله» مردم میگویند: این ندا کننده حتماً فرشتهای مقرّب در درگاه خداوند، یا پیامبری فرستادهشده، یا یکی از حاملان عرش است. فرشتهای از درون عرش پاسخ میدهد کهای انسانها! این ندا کننده، فرشته مقرّب و یا نبّی مرسل نیست و نیز از حاملان عرش نیز نیست، بلکه او صدّیق اکبر است و او علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میباشد».
مطالب بالا خود گویای مجد و عظمت علی مرتضی (علیهالسلام) و مقام والای آن حضرت در سرای اخری است، بنابراین با ذکر روایتی این مطلب را پایان میبریم. از ابوسعید خدری نقل میکند: «نظر رسولالله (صلیالله علیه و آله) فی وجه علی بن ابیطالب (علیهالسلام) فقال: کذب من یزعم انه یحبنی و هو یبغضک؛ یعنی رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نگاه به چهرهی علی (علیهالسلام) انداخت و فرمود: دروغ میگوید کسی که میپندارد مرا دوست میدارد درحالیکه دشمنی تو را دل داشته باشد».
حدیث مؤاخاه
کلام میبدی
آخی رسولالله (صلیالله علیه و آله) بین اصحابه، فجاء علی تدمع عیناه … فقال: آخیت بین اصحابک و لم تؤاخ بینی و بین احد. فقال رسولالله (صلیالله علیه و آله): أنت أخی فی الدنیا و الاخره؛ رسول خدا (صلیالله علیه و آله) بین اصحاب خود عقد برادری بست. علی (علیهالسلام) با چشمی گریان آمد و فرمود: شما بین اصحاب ویارانتان عقد برادری بستید و کسی را برای من برادر نساختید. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود: تو برادر منی در این جهان و آن جهان
یکی از کارهای رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در مدینه انجام عقد اخوت مابین مهاجران و انصار بود. با دقت و مشاهده در مواردی که تاریخدان آنان را ضبط کرده است، به این نتیجه میرسیم که سنخیت افراد در گزینش طرف مقابل تأثیر تام داشته است. ازجملهی آنها انجام این عقد بین ابوبکر و عمر، زبیر و طلحه بوده است. نکتهی مهم و قابلتوجه اینجاست که در این ماجرا رسول خدا (صلیالله علیه و آله) کسی را جز علی (علیهالسلام) برای خود برادر نساخت باآنکه علی (علیهالسلام) حدود سی سال از آن حضرت کوچکتر بود؛ و این مطلب گویای خیلی مسائل است. در تفسیر آیهی «افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه»[۲۰۳] مینویسد: و گفتهاند: محمد (صلیالله علیه و آله) را شاهد و گواهی از او یعنی علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، پیروی میکند[۲۰۴].
آیه برائت
«براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین…؛ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستهاید!»
کلام میبدی
ربالعالمین در این آیت مصطفی (صلیالله علیه و آله) را فرمود تا مشرکان عرب را خبر دهد در روز حج اکبر که خدای از ایشان بیزار است و رسول وی؛ و این آن بود که علی (علیهالسلام) را بفرستاد به موسم سنه تسع (سال نهم) تا از اول سورهی برائت ده آیت و به قولی هشده (هیجده) و به قولی چهل و به قولی همه سوره برایشان خواند؛ و مصطفی (صلیالله علیه و آله) گفت: پیامرسان من نیست مگر مردی از تبار من و صاحب موسم آن سال ابوبکر بود. چون علی (علیهالسلام) در رسید، گفت: بهعنوان امیر کاروان حج آمدی یا مأموریت داری؟ علی (علیهالسلام) گفت: آری مأموریت دارم و ماجرا را برای ابوبکر بازگو کرد و ابوهریره با علی (علیهالسلام) بود[۲۰۵].
برای این حدیث در الغدیر (۶/۳۳۸-۳۴۱)۷۳ مآخذ از اهل سنّت آورده است. نگارنده گوید: عارف نامدار محیی الدین عربی در فتوحات مکیه این ماجرا را بسیار دقیق با تصریح به مقام و منزلت حقیقی امام علی (علیهالسلام) بازگو کرده که بسیار جالب و خواندنی است وی میگوید: سورهی طه اختصاص به یازدهمین قطب دارد که آنکسی است که نایب حق است همانگونه که علی (علیهالسلام) نایب محمد (صلیالله علیه و آله) در تلاوت سورهی برائت بر اهل مکه بود. پیامبر (صلیالله علیه و آله) نخست آن سوره را به ابوبکر داد و او را روانهی مکه نمود. سپس به او وحی شد که نباید قرآن را از طرف من تبلیغ کند مگر مردی از اهلبیت من. این بود که از نظریه اول برگشت؛ بنابراین علی (علیهالسلام) را فراخواند و به مأموریت تبلیغ سورهی برائت فرستاد تابه ابوبکر ملحق شود و چون علی (علیهالسلام) به مکه رسید ابوبکر با مردم حج گذارد و علی (علیهالسلام) سورهی برائت را برایشان خواند و تبلیغ آن را بهعنوان نیابت از جانب رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نمود. جریان برگزاری حج توسط ابوبکر در این سال طبق روایات اهل سنّت است، ولی روایات شیعه دلالت میکند که ابوبکر به مدینه بازگشت و علی (علیهالسلام) هم با مردم حج گزارد و هم تبلیغ سورهی برائت نمود.
عالم عارف حاج شیخ محمدجعفر قراگزلو کبودر آهنگی از این مطلب تشیع ابن عربی را استفاده نموده و میگوید: و صاحب فتوحات که این دوازده امام (علیهمالسلام) را تعبیر به قطب نموده، در باب ۴۶۳ بعد از تعریف قطب یازدهم اشاره بلکه تصریح نموده که بیان تبلیغ حکم الهی به نیابت حضرت مصطفی (صلیالله علیه و آله) در ابوبکر نبود، اگرچه صاحب مدارج عالیه بود و ما عبارت ایشان را جهت تسلّی عوام و خواص بیاوریم تا شمهای از منزلت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) معلوم گردد. ابن عربی پس از نقل ماجرا میگوید: این مطلب تو را به سمت عدم استدلال بر خلافت ابوبکر راهنمایی نموده و جایگاه و منزلت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را به تو نشان میدهد. متأسفانه در فتوحات چاپی این عبارت نیز تحریفشده و واژه «خلاف حّجه» به «صحه» تبدیلشده است. نگارنده وقتی اینجا را مطالعه میکرد احتمال دستکاری عبارت برایش بسیار روشن بود و هر منصفی که مطلب را با دقت مطالعه کند درمییابد که متن فتوحات چاپی مشکل تهافت و تناقض صدر و ذیل دارد زیرا روایت بالا دلالت بر ناسازگاری نیابت ابوبکر از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در زمان حیات پیامبر (صلیالله علیه و آله) دارد پس این باید قرینه بر نادرستی حجت و دلیل خلافت ابوبکر پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه و آله) باشد نه دلیل صحت خلافت. درنتیجه اگر این عبارتی را که عارف کبودرآهنگی از رساله «نور الهدایه» ملاجلال الدین دوانی از فتوحات مکیه نقل نموده قرین صحت باشد، اینجا یگانه جایی است که ابن عربی پیرامون خلافت ابوبکر اظهارنظر صریح کرده و آن را نادرست دانسته و میان ابوبکر و علی مقایسه کرده و علی را بهطور صریح و هستند بر ابوبکر برتری داده است.
آیهی «نحن اعلم بما یستمعون به؛ ما از آنان آگاهتریم به خیالات باطلی که …»[۲۰۶].
کلام میبدی
سبب نزول این آیت آن بود که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) اشراف قریش را بر طعامی خواند که ایشان را ساخته بود و رسول خدا (صلیالله علیه و آله) حاضر بود، آن ساعت برایشان قران خواند و بر توحید دعوت کرد، ایشان با یکدیگر به راز میگفتند: این ساحر است، یکی میگفت: شاعر، یکی میگفت: کاهن، یکی میگفت: مجنون، ربالعالمین آیت فرستاد[۲۰۷].
انبوه روایاتی که در سراسر این تفسیر کبیر ذکرشده، آنچه جالبتوجه و چشمگیر است، فروغ درخشان تشیع است که بهصورت فضایل امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) یا مفسران و مورخان نقلشده و در جایجای کتاب جلوه گری میکند، یا به شکل اخباری از امامان برگزیدهی شیعه، روشنگر تفسیر آیات شده است و این نوشته به یادکرد و ارائه آنها اختصاص دارد و بنابراین آنچه در این نوشتار دیده میشود شعاعی است باریک از اشعهی ممتد فضیلت و حکمت علی و خاندان پاک او (علیهمالسلام) که از پردهی قرون، گذشته و به ما میتابد تا روشنی و گرمی بخشد، روشنی دانش و گرمی امید و کوشش.
۲-۴- حضرت فاطمه (سلامالله علیها)
۱-۲-۴- خلاصهای از زندگانی حضرت فاطمه (سلامالله علیها)
حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها) در سال پنجم بعثت در شهر مکه به دنیا آمد. وجود نورانی او قبل از خلقت آسمانها و زمین از نور عظمت خداوند خلقشده بود و باعث قبولی توبهی آدم و حوا گردید. پدرش حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) خاتمالانبیا و مادرش خدیجه کبری (سلامالله علیها) بود.
۳۴۸٫۲۸۰٫۱۵۴
۱۰۸٫۰۹۶٫۸۰۰
۲۷۳٫۷۸۵٫۴۱۳
آمریکای جنوبی
۵۹۳٫۶۸۸٫۹۳۸
۱۸٫۰۶۸٫۹۱۹
۲۵۴٫۹۱۵٫۷۵۴
آفریقا
۱٫۰۷۳٫۳۸۰٫۹۲۵
۴٫۵۱۴٫۴۰۰
۱۶۷٫۳۳۵٫۶۷۶
خاورمیانه
۲۲۳٫۶۰۸٫۲۰۳
۳٫۲۸۴٫۸۰۰
۹۰٫۰۰۰٫۴۵۵
اقیانوسیه
۳۵٫۹۰۳٫۵۶۹
۷٫۶۲۰٫۴۸۰
۲۴٫۲۸۷٫۹۱۹
کل جهان
۷٫۰۱۷٫۸۴۶٫۹۲۲
۳۶۰٫۹۸۵٫۴۹۲
۲٫۴۰۵٫۵۱۸٫۳۷۶
در مورد تعداد مبتلایان اعتیاد اینترنتی درکشورایران، هیچ آمار دقیقی وجود ندارد. اما درگاهی و رضوی، ۱۳۸۶، در پژوهش خود که بر روی ۷۳۲ نفر از کاربران اینترنت درسنین ۱۵ تا ۳۹ سال انجام دادند، گزارش کردهاند که ۳۰ درصد کاربران، به اینترنت اعتیاد داشته و همهی آنهادرجات مختلفی از رفتارهای روانی- اجتماعی مانند؛ احساس بیگانگی با خود، احساس ضعف و ناتوانی در انجام امور، رفتار ناهنجاراجتماعی را از خود نشان دادند.
اعتیاد به اینترنت و علایم آن:
در پژوهش گریفتس (۱۹۹۶) ملاکهای تشخیصی برای اعتیاد رفتاری :
۱) برجستگی: این امر زمانی رخ میدهد که فعالیت معینی مهمترین فعالیت زندگی یک شخص میشود و بر تفکر (اشتغال فکری و تحریف شناختی)، احساس (ولع داشتن) و رفتار (خراب شدن رفتار اجتماعی) فرد تسلط دارد.
۲) تغییر خلق شامل تجربیات ذهنی مانند جنب و جوش و نشئگی که افراد در اثر مشغول شدن به آن رفتار معین بروز میدهند و میتواند به عنوان یک رفتار مواجههای در نظر گرفته شود. یعنی فرد به علت انجام آن رفتار در یک حالت آرام بخش یا تخدیرکننده قرار میگیرد
۳) تحمل: این مورد شامل فرایندی است که در آن نیاز به انجام آن رفتار به طور گسترده و روزافزون برای رسیدن به رضایت بیشتر است.
۴) نشانه های کناره گیری یا ترک شامل احساسات ناخوشایند (نظیر بدخلقی یا بی قراری) یا اثرات فیزیکی ناخوشایندی هستند که وقتی آن رفتار معین ادامه نمی یابد یا ناگهان کاهش مییابد در فرد دیده میشود.
۵) تعارض حالت شامل به وجود آمدن تعارض بین معتاد و افرادی که با او سروکار دارند (تعارض میان فردی) یا در درون خود فرد (تعارض درون فردی) است که در ارتباط با یک فعالیت معین وجود دارد.
۶) بازگشت شامل تمایل برای تکرار حالتهای قبلی فعالیت معین است بعد از زمانی که شخص آن رفتار را انجام ندهد، معرفی شده اند.
از نظر سولر[۴۵](۲۰۰۵)، اشتیاق و علاقه فرد به اینترنت از نظر آسیب شناختی میتواند سالم، اعتیاد آور یا چیزی بین این دو باشد، او به هشت عامل اشاره میکند که میتواند به شفاف سازی سالم یا ناسالم بودن فعالیتها در اینترنت کمک کند :
تعداد و نوع نیازهای موجود : نیازها ممکن است روانشناختی، بین فردی، درون فردی ویا معنوی باشند که از طریق کوششهای اینترنتی نشان داده میشوند.
میزان محرومیت از نیازهای اساسی، هرچه یکی از نیازهای اساسی ناکام بماند یا انکار یا نادیده گرفته شود آمادگی فرد برای اینکه آن را در هر جا و از هر راهی ارضا کند بیشتر میشود.
نوع فعالیت اینترنتی: از نظر نوع تاثیر بر نیازها، فعالیت اینترنتی بسیار زیاد و گوناگون اند، محیطهایی که امکانات مختلفی دارند میتوانند طیف وسیعی از نیازها را مخاطب خود قرار دهند و در نتیجه جذاب تر باشند و چون محیط سایبر متنوع و به آسانی قابل دسترسی است میتواند مستعد ارضای چنین نیازهایی باشد به ویژه وقتی که فرد در ارضای نیازهای اساسی اش در زندگی محرومیت دارد.
تاثیر فعالیت اینترنتی، سلامت و تندرستی، موفقیت در کار و داشتن روابط خشنود کننده با همسالان و دوستان و غیره… . همگی از خصوصیات مهم کارکرد انطباقی است اینکه این ویژگیها تا چه اندازه به وسیله استفاده از اینترنت در معرض آسیب قرار میگیرند و تا چه اندازه از بین میروند عمق آسیب شناسی اینترنت را نشان میدهد.
ویژگی سوم فلسفه اسلامی که اهمیت آن را در جهان امروزی دو چندان کرده است، وجود نظر واحد و پیوستهای درباره مراتب و شئون عالم وجود و وجود پیوستگی میان درجات و شعب علوم در این فلسفه است. رابطهی بین همه موجودات و سلسله مراتب هستی و پیوستگی درجات و شعب علوم، همیشه اساس و اصول این حکمت بوده است. در تمدن فعلی غرب شاهد خطر جدایی بیش از حد علوم مختلف از یکدیگر و از بینرفتن نظر واحدی درباره جهان هستیم. از نظر نصر «این مسأله برای تمدن اسلامی حتی بیش از تمدن اروپایی غرب خطرناک است؛ زیرا اصل و اساس و علت وجود اسلام، بیان و اشاعه اصل توحید است که باید در تمام مراحل حیات انسانی، اعم از علمی و عملی، به کار برده شود. و در این موارد و بسیاری از موارد دیگر، میراث عقلی و علمی اسلامی میتواند هادی و راهنمای این باشد».[۴۱۶]
اهمیت حکمت متعالیه از میان فلسفههای اسلامی برای نصر دوچندان است؛ چرا که صرفاً بر بحث عقلی و استدلالی صرف مبتنی نشده است و شهود عقلی در آن مبنای بسیاری از مباحث فلسفی قرار گرفتهاند. این فلسفه در میان فلسفههای گوناگون که در جهان اسلام رشد کردند، فلسفه برجستهای است که به نحوی مزایای آنها را درون خود دارد. نصر این ویژگی حکمت متعالیه را تحسین کرده و آن را وجه متعالیبودن این حکمت دانسته است.
«آنچه ما آن را «حکمت متعالیه» ترجمه میکنیم، به هیچ وجه نباید با «مقولات استعلایی» کانت یا فلسفه متعالی امرسون، خلط شود. آموزههای ملاصدرا، بیش از آنکه فلسفی باشند، حکمتاند؛ چراکه از صرف تفکر اندیشه بحثی استدلالی نشئت نگرفته، بلکه نهایتاً ثمرهی شهودی از عالم ربوبی هستند و این حکمت، به معنای واقعی کلمه، متعالی است؛ زیرا از شناختی از جهان سرچشمه گرفته است که از شأن و منزلت وجود شناختی انسان در این وجود زمینی، تعالی مییابد و فراتر میرود و فوق شعور روزمره وی قرار میگیرد».[۴۱۷]
حکمت متعالیه مصداق کامل فلسفه سنتی است. این حکمت نوعی فلسفه سنتی است که در آن میان تحلیل منطقی و دقیق از یک سو، و تجربهی عرفانی عمیق از سوی دیگر، تزویج صورت گرفته است. به نظر نصر، این تزویج، در هیچ موردی آشکارتر از بحث وحدت وجود به چشم نمیخورد. صدرالمتألهین تلاش میکند تا وحدت وجود را در چارچوب عقلانی بیان کند، ولی پیداست که این آموزه از تجربهی وحدت توسط عارف ناشی میشود؛ تجربهای که از راه تعالیم باطنی اسلام امکانپذیر شده است.
«این تعالیم به آدمی این امکان را میدهد که از جهان کثرات پا فراتر گذارد و به مقام فنا فیالله و بقا فیالله برسد».[۴۱۸]
چنانکه بیان شد، نصر از این جهت با دیگر سنتگرایان تفاوت دارد که توجه ویژهای به فلسفه اسلامی مبذول کرده است و تلاش میکند تا در شرح و بسط سنتگرایی به عناصری از این فلسفه استناد کند.
۳-۳-۲-۲- نصر و حکمت متعالیه
حکمت متعالیه بر اصول و مبانی فلسفی ویژهای مبتنی شده است که تناسب خاصی با برخی از آموزههای حکمت خالده دارد و همین امر موجب گردیده که نصر توجه خاص به آن داشته باشد. حکمت متعالیه نوعی هستیشناسی و مابعدالطبیعه است که با بسیاری ازفلسفههای سنتی از این نظر اشتراک دارد و میتواند همان نگاه سنتی را تأیید کند.
۳-۳-۲-۲-۱- اصول مابعدالطبیعی
حکمت متعالیه نوعی مابعدالطبیعه است و همین نکته، جنبه مثبت آن در نظر سنتگرایان میتواند باشد؛ زیرا به اعتقاد آنان حکمت خالده براساس مابعدالطبیعه است.
فلسفه حقیقی باید مابعدالطبیعه باشد و تبدیل آن به معرفتشناسی صرف و شاخههای متناسب با آن، که در فلسفههای جدید شاهد آن هستیم، انحرافی در سیر اصلی فلسفه بوده است.
اما حکمت متعالیه از همان آغاز به مابعدالطبیعه میپردازد. صدرالمتألهین در بسیاری از آثار فلسفیاش وقتی به تعریف فلسفه میپردازد، آن را بحث از احوال «موجود بما هو موجود» و بحث از اقسام اولیه موجود مطلق میداند. او در ابتدای«شواهد الربوبیه» به این نکته اشاره کرده است که موضوع حکمت الهی، وجود است.
«موضوع حکمت الهی وجود است؛ زیرا محمولات این حکمت اموری هستند که اولا و بالذات بر وجود بماهو موجود، بیآنکه طبیعی یا ریاضی گردد، عارض میگردند».[۴۱۹]
او همچنین در برخی از رسالههای خود بر این نکته تصریح کرده است که «فلسفه حقیقی همان حکمت اولی یا علم اعلی است که از احوال موجود بما هو موجود و اقسام اولیه موجود مطلق بحث میکند».[۴۲۰]
از این رو، نصر توجه صدرالمتألهین به مابعدالطبیعه و ابتکاراتش در این زمینه را کمال این فلسفه میداند و در ادامه میافزاید:
ملاصدرا در مابعدالطبیعهاش اساساً با وجود سروکار دارد؛ هرچند که از سرشت فرا وجود شناختی این مبدأ متعالی و مطلقبودنش - حتی از قید اطلاق - آگاه است. «بحث وی از مطلق در بعد کاملاً نامعین و فراوجود شناختیاش، به کمال رسیدن آموزههای مابعدالطبیعی وی را نشان میدهد، که حتی هنگامی که از زبان وجودشناسی استفاده میکرد، دربند سطح وجودشناسی به معنای ارسطویی نماند».[۴۲۱]
صدر المتألهین مبنای فلسفهاش را «اصالت وجود» قرار میدهد. برطبق این دو دیدگاه، واقعیات که جهان خارج، از آنها تشکیل شده است، اموری غیر ماهوی و از سنخ وجودند. به عبارت دیگر، آنها در حقیقت مصداق وجودند. حقیقت وجود اعتباری عقلی نیست، بلکه یگانه واقعیت خارجی است در حکمت متعالیه دلایل متعددی بر اصالت وجود اقامه شده است.
۳-۳-۲-۲-۲- تشکیک در وجود
سنتگرایان براین اصل تأکید داشتند که هستی دارای سلسله مراتب است و این نگرش سلسله مراتبی به هستی در فلسفههای جدید و علوم جدید مورد غفلت واقع شده است.
صدرالمتألهین به این اصل توجه ویژهای مبذول کرده است و صورت خاصی از آن را -که همان تشکیک وجود باشد- یکی از آموزههای اصلی حکمت متعالیه قرار داده است. نصر ارتباط آن با سنتگرایی را این چنین بیان کرده است:
یکی از آموزههای اسلامی ملاصدرا تشکیک در وجود است که مطابق آن، وجود سطوح مختلفی از واقعیت را داراست، که نه تنها واقعیت وجود را در بر میگیرد، بلکه حتی تصور آن را نیز – که در واقع به شکل خاصی از وجود به نام وجود ذهنی تعلق دارد - شامل میشود، آموزه تشکیک وجود، بدینمعنی که وجود از وجود محض هیولای اولی کشیده شده، اگر چه با آموزههای جهان شمول سلسله مراتب عظیم هستی که در سنتهای مختلف دوره باستان و قرون وسطی یافت میشود و به ویژه با مفهوم تشکیک نور که در آراء سهروردی یافت میشود مرتبط است، اما به شکلی که ملاصدرا آن را توضیح میدهد، نشانگر تحول عمدهای در فلسفه است. ملاصدرا این آموزههای جهان شمول را درحالی برگرفت که در پرتو روایتش از جاویدان خرد (حکمت خالده) تفسیر میکرد و از آن شالودهای برای حکمت متعالیهاش می ساخت.[۴۲۲]
بیتردید اصل تشکیک در وجود با تشکیک در نور سهروردی و با آنچه که در حکمت خالده به چشم میخورد تفاوت وجودی دارد، ولی همهی آنها برسر این اصل که هستی دارای سلسله مراتب است، توافق دارند. صدرالمتألهین این نکته را به صورت یک اصل مهم فلسفی مطرح میکند و آن را اساس و پایه بسیاری از تحلیلهای فلسفیاش قرار میدهد.
تقسیم وجود به ثابت و سیال و ارتباطدادن حرکت جوهری به عالم ماده، که از دستاوردهای حکمت متعالیه است، در واقع با همان مابعدالطبیعه سنتی که میانبودن و شدن یا عالم زوال و عالم ثبات فرق میگذارد همخوان است.
۳-۳-۲-۲-۳- وحدت متعالی وجود
وحدت وجود آموزه مهم و اساسی عرفان نظری است. برطبق این آموزه، تنها یک وجود حقیقتاً موجود است و دیگر اموری که موجود به نظر میرسند، از تجلیات و شئون حقاند؛ چنان که از سخنان سنتگرایان پیداست ایشان تمایل زیادی به این نظریه دارند.
صدرالمتألهین هم از «وحدت وجود» معنای خاصی را مورد نظر دارد. نصر معنای مورد نظر او را «وحدت متعالی وجود» مینامد. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که«این اصل در کانون حکمت متعالیه و عرفان اسلامی قرار دارد و نباید از این نکته غفلت ورزید که این اصل با «وحدت وجود» در عرفان ارتباط دارد. برطبق باطنیگرایی اسلامی، آدمی میتواند به تجربه وحدت وجود نایل گردد. او میتواند از عالم کثرت فراتر رود و به مقامی برسد که وحدت همهی اشیاء را در مبدأ متعالیشان ببیند».[۴۲۳]
صدرالمتالهین از راه تحلیل رابطه علیّت و براساس اصالت وجود و تشکیک وجود در آن به وحدت متعالی وجود می رسد. او در تحلیل رابطه علیت به این نکته اشاره میکند که معلول، وجودی مستقل از وجود علت ندارد. رابطهی علیت(وجودی) هرگز میان دو وجود مستقل نیست، بلکه مفاد رابطه یاد شده این است که وجود معلول وابسته به وجود علت است و وجود علت نسبت به آن وجودی مستقل است. از اینرو، تحلیل رابطه علیت به این نکته می انجامد که معلول وجودی رابط و علّت نسبت به آن وجودی مستقل است. حال اگر تشکیک در وجود و سلسله علی و معلولی در عالم را در نظر بگیریم، هر معلولی نسبت به علت یا وجود بالاتر از خودش، رابط و آن علّت نسبت به او، وجود مستقل است و وجود هر معلولی پرتویی از وجود علت است.
«در نهایت به بالاترین وجود و علت میرسیم که مستقل و غنی مطلق است و همه موجودات نسبت به او رابط و فقیر محض و پرتویی از وجود او هستند. در نتیجه، در عالم تنها یک وجود غنی مطلق داریم و همه موجودات پرتویی از وجود او هستند».[۴۲۴]
در تحلیل نهایی ملاصدرا معلول به شأنی از شئون علّت تبدیل میشود. علّت وجودی مستقل دارد و معلول وجودی رابط نسبت به آن است. در این نگاه، وجود رابط قسمی از وجود نیست، بلکه شأنی از شئون وجود فینفسه و مستقل است. تقسیم وجود به رابط و مستقل نشانگر دو قسم مستقل نیست، این تقسیم، تقسیم وجود به شیء و شأن آن است. هر ممکن بالذّات و معلولی صرفاً شأنی از شئون وجود مستقل و به تعبیر عرفانی، مظهری از آن است.
بدینسان ملاصدرا آموزه عرفانی «وحدت وجود» را بر اساس دیدگاه فلسفیاش تبیین میکند و برداشت خاصی از آن را پیش میکشد، وحدت وجود در این برداشت به وحدت وجود غنی و مستقل و کثرت موجودات رابط میرسد.
در نظامهای فلسفی پیش از حکمت متعالیه، وحدت وجود جایگاهی نداشت و به کلی طرد میشد. در آنها میان کثرت و وحدت تباینی نازدودنی در کار بود. تشکیک وجود هم به تنهایی نمیتوانست وحدت وجود عرفانی را اثبات کند، تنها با ضمیمهشدن تحلیل رابطه علیت به تشکیک در وجود این مهم تحقق یافت. بدینترتیب، ملاصدرا به کمک این تحلیل از فلسفه رسمی به نگاه عرفانی گذر میکند و فاصله موجود میان آن دو را بر میدارد.
اما روش ملاصدرا: او بین برهان و عرفان و وحی جمع برقرار میسازد. این سه درواقع سه راه متفاوت هستند و اگر واقعاً راهی به حقیقتاند، باید نتایج و دستاوردهای آنان نیز یکی باشد.
به اعتقاد نصر نبوغ خاص ملاصدرا در این بود که سه راهی را که به حقیقت میرسند؛ یعنی وحی و برهان و تهذیب نفس قرآن، برهان و عرفان را که به نوبه خود به اشراق منجر میشود، با یکدیگر ترکیب کرد و یکی ساخت. در نظر وی، عرفان و فلسفه و دین، عناصر یک مجموعه هماهنگ هستند و او کوشید این هماهنگی را هم در زندگی و هم در آثارش باز نماید.
«او دیدگاهی اتخاذ کرد که در آن برهان عقلی یا فلسفه، که البته لزوماً به آنچه که یونانیان گفته بودند محدود نمیشود، با قرآن و احادیث پیامبر و ائمه علیهم السلام پیوندی تنگاتنگ می یابد و این دو نیز به نوبه خود با آرای عرفانی که حاصل کشف و شهود و اشراقات نفس پاک است متحد میشود».[۴۲۵]
او همچنین در برخی از آثارش میان دو دسته از حکما و در نتیجه میان دو دسته علوم فرق میگذارد. حکمایی که صاحب نظرند (الحکماء النظار) و دیگر آنان که دارای بصیرت هستند(الحکماء ذوالبصیره)، علوم دستهی اول، علوم نظری و علوم دستهی دوم، علوم بصیرت است. از نظر او علوم دستهی دوم تنها از راه وجدان و ذوق قابل درک است.
«این علوم با تعالیم الهی قابل وصول و تنها با نور ولایت و نبوت قابل کشف است. از اینرو باید به تهذیب نفس و تصفیه قلب روی آورد و باقی عمر را در تدبّر در آیات و احادیث صرف کرد».[۴۲۶]
بنابراین بنابر آنچه گفته شد، تأثیر نصر و دیگر سنتگرایان از فلسفه اسلامی به ویژه در تفکیک عقل جزئی از عقل کلی و کاربرد نصر از اصطلاح مطلق مطلق که دارای وحدتی متعالی است و شعاع انوارش در میان کثرات متجلی است کاملاً نمایان است.
۳-۳-۲- ۳- نصر و شیخ اشراق
شیخ اشراق در آغاز «حکمۀالاشراق» تصویر خاصی از عقلی که مبنای فلسفهاش است، ارائه میدهد. وی در مقدمه به اقسام حکما اشاره میکند.
وی همچنین در مورد اثرش گفته است: «در این کتاب بحث نمیکنیم، مگر با مجتهد متألّه و کسی که طالب تألّه است، و خوانندهی این کتاب از لحاظ درجه حداقل باید کسی باشد که بارقه الهی بر دل او وارد شده باشد و ورود این بارقه برای او ملکه شده باشد و دیگران از آن نفع نمیبرند. پس هر کس تنها طالب بحث نظری باشد، باید روش مشائین را أخذ کند؛ چراکه این روش برای بحث تنها نیکو و دارای استحکام است و ما با او سخنی و بحثی در قواعد اشراقی نداریم، بلکه در اشراقیون بدون سوانح نوری سامان نمییابد. به درستی که برخی از این قواعد بر این انوار مبتنی هستند و حتی اگر در اصول شکی رخ دهد، آن شک با نفس منخلع از بدن رفع می شود و همانطوری که محسوسات را دیدهایم و به برخی از حالات آنها یقین پیدا کردهایم و سپس علم صحیحی را بر آنها مبتنی میسازیم، به همین نحو چیزهایی از امور روحانی را میبینیم، سپس قواعدی را بر آنها مبتنی میسازیم. پس هرکس که از این راه نرود، چیزی از حکمت نمیداند و شکهای گوناگون به دل او راه خواهند یافت».[۴۲۷]
مباحث حکمت اشراق مخصوص کسانی است که بارقهی الهی بر آنان وارد شده باشد. شیخ اشراق به این نکتهی مهم تصریح میکند که فیلسوف تنها با بحث نظری از دست شک رهایی نمییابد و برای نجات از شک باید به مشاهده امور روحانی دست بیابد. سوانح نوری و اشراقات درونی مکمل بحث نظریاند و فیلسوف بدون آنها هرگز به مقام یقین دست نمییابد، بنابراین عقل اشراقی؛ یعنی عقلی که مبنای فلسفه اشراق قرار میگیرد، عقلی است که به دستاوردهای عقل بحثی و استدلالی اکتفاء نمیکند و تأملات فلسفی را صرفاً بر پایه آن مبتنی نمیسازد.
هانری کربن به نکتهای از تاریخ فلسفه اسلامی توجه کرده است که از یک سو با مطلب یاد شده و از سوی دیگر با نظر سنتگرایان ارتباط دارد. نزاع غزالی با ابنسینا و نیز نزاع ابنرشد با غزالی در تاریخ فلسفه بسیار درخور اهمیت است. بازخوانی خاص کربن از این نزاعها این است که «آنها را در اصل به نزاع فلسفه نظری محض مربوط میشوند و تلاش سهروردی را در راستای رفع این نزاعها میداند. فلسفه نظری محض همان فلسفه مبتنی بر عقل جزئی است و فلسفه قلب همان فلسفه مبتنی بر تألّه است که فلسفه اشراق بر آن تاکید دارد».[۴۲۸]
سخن شیخ اشراق با این ادعای سنتگرایان قابل مقایسه است که عقل جزئی به تنهایی یقینآور نیست و دستاوردهای آن همیشه شکآور است و این شک درصورتی رخت بر میبندد که عقل جزئی با عقل شهودی ارتباط خود را قطع نکند. تنها عقل شهودی میتواند یقین مطلق را به ارمغان آورد.
نکته جالب توجه درباره شیخ اشراق این است که او برای اولین بار تعبیر حکمت خالده یا حکمت ازلی را به کار برده است. وی در کتاب «مطارحات» از شجره حکمت سخن میگوید که شاخههایش به قوت شیوهای اسرار آمیز، که آن را «خمیره ازلی» مینامند، از جایی به جای دیگر میرسد، همواره افزونتر و پراکندهتر میشود. او به این نکته اشاره میکند که اسرار حکمت را در کتاب«حکمۀالاشراق» آورده است و آن کتابی است که حکمت کهن در آن دوباره زنده شده است، حکمتی که همواره مدنظر پیشوایان حکمت در هند، پارس، کلده، مصر و فیلسوفان کهن یونان، مانند افلاطون بود و منبع حکمت الهی را تشکیل میداد؛ این حکمت خمیرهی ازلی است.[۴۲۹]
سهروردی تلاش میکند تا شجره نسب اشراقیون و کسانی را که به خمیرهی ازلی دست یافته بودند ترسیم نماید. «در اینجا هرگونه تضاد میان حکمای یونان و حکمای شرق از میان بر میخیزد. این حکما نگهبانان این حکمت در جانب غربی یا در جانب شرقیاند.
خود سهروردی هم در سنت اشراق به کانون برخورد و تلاقی ایرانیت و یونانیت تبدیل می شود».[۴۳۰]
شجره نسب سهروردی هم با سخنان برخی از سنتگرایان در مورد فلاسفه یونان باستان مشابهت دارد، مثلاً شوان در برخی از آثار خود به این نکته اشاره کرده است که «یونانیان قبل از ارسطو اهل حکمت خالده بودند. او همچنین، به برخی از اعتقادات سنتی مردم دوران باستان اشاره میکند و اعتقادات سنتی اصلی آنان را بر میشمارد».[۴۳۱]
در فلسفه اشراق سه ویژگی وجود دارد که نظر نصر را به خود جلب کرده است:
-
- این فلسفه به ادعای سهروردی بیشتر بر اشراق و احوالات باطنی مبتنی است تا معقولات عقلی.
-
- توجه به حکمای ایران باستان و فرهنگ ملی ایران.
-
- استفاده فراوان از آیات.