۲-۴- سازمان یونسکو ضوابطی رابرای اجرای طرحهای انتقال آب تعریف نموده که اهم آنها بشرح ذیل می باشد :
در صورت بروز بحران آبی در حوضه مقصد در سالهای آتی و یا رشد و توسعه منطقه لزوم افزایش حجم آب تأمین شده یا به روش انتقال ضروری کند و یا انتقال آب از حوضه مبدأ، توسعه این منطقه را در آینده دچار بحران و مشکل جدی نکند.[۱۱]
طرح انتقال بر محیطزیست اثرات مخرب و غیرقابلجبران بدنبال داشته باشد. ارزیابی جامع پیامدهای زیستمحیطی بایستی نشاندهد یک ملاک قطعی موجود است که براساس شواهد و قرائن نشان میدهد طرح انتقال، به شکل اساسی کیفیت زیستمحیطی را در حوضه مبدأ یا مقصد تخریب نمیکند.
ارزیابی پیامدهای اجتماعی- فرهنگی بایستی نشان دهد که انتقال آب باعث اختلال اجتماعی -فرهنگی در حوضه مبدأ درمسیر و یا مقصد نشده باشد زیرا در غیر اینصورت اجراء آن فاقد توجیه خواهد بود .
مزیت های حاصله از اجرای طرح می باید بین حوضههای مبدأ و مقصد تقسیم شود. (حریری:۱۵۷، ۱۳۸۸)
۲-۵- انتقال آب بین حوضهای از دیدگاه مدیریت جامع منابع آب:
مدیریت جامع منابع آب مفهومی است که در سالهای اخیر برای کاهش مشکلات مربوط به بهره برداری بیش از حد از منابع آب و تضمین پایداری محیطزیست و نیل به توسعه پایدار مطرح شده و بر پایه سه اصل کارائی (از نظر اقتصادی و فنی)، عدالت اجتماعی و پایداری محیطزیست بنا شده است.
۲-۶- معیارهای انتقال آب بین حوضهای از دیدگاه توسعه پایدار :
تأثیر پروژه در طرح آمایش سرزمین.
زیرساخت بودن پروژه در منطقه.
تأثیر پروژه در مهار و کنترل آبهای جاری و به ویژه آبهای مشترک مرزی.
وابستگی صنایع و کشاورزی و شرب به آب انتقالی در دو حوضه مبدأ و مقصد.
بررسی پتانسیلهای موجود در حوضه مبدأ.
بهبود اراضی کشاورزی و افزایش تولید محصولات ، اثر بخشی درکارآفرینی و ایجاد مشاغل درجهت محرومیت زدایی در مناطق روستایی فاقد زیر ساخت های اقتصادی.
بررسی کیفیت آب در حوضه مبدأ از سرچشمه تا پاییندست ضمن برآورد نیازهای زیست محیطی محل تخلیه جریان مانند تالاب ها و دریاها.
بررسی تغییرات سطح ایستابی در حوضه مبدأ و نشست اراضی در صورت پایین افتادن سطح آبهای زیرزمینی.
اثرات پروژه بر حذف و یا تخریب جاذبههای گردشگری.
برقراری عدالت اجتماعی در تخصیص آب حوضهای و الزام محرومیت زدایی از حوضههای مبدأ و مقصد.
بروز تبعات مضر اجتماعی-اقتصادی وتأثیرات بالقوه آنها بر روند مهاجرت از حوضه مبداء به مقصد با توجه به نقش آب در این فرایند.(محبی:۳، ۱۳۹۰)
۲-۷- انتقال آب بین حوضهای در ایران :
مدیریت بهینه منابع آب تجدید شونده در راستای افق توسعه پایدار بوده زیرا در غیر این صورت تخریب منابع آبی واکوسیستم توسعه پایدار را چالش برانگیز خواهد نمود.
حجم آب انتقالی بین حوضه ای در افق چشم انداز ۲۰ ساله کشور حدود ۹۸/۳میلیارد مترمکعب در سال برآورد شده است. اما هم اکنون طرحهای در دست مطالعه فراتر از برنامه طرح جامع آب کشور بوده و حجم انتقال آب بین حوضهای با توجه به ارقام ارائه شده در جدول(۲-۱) بالغ بر ۴۵/۴ میلیارد مترمکعب در سال و ظرفیت طرحهای در دست اجرا ۲۴/۲ میلیارد متر مکعب میباشد. درحال حاضر ۵ پروژهی انتقال میانحوضهای با حجم انتقالی سالیانه۲۴/۱ میلیارد مترمکعب- ۴۵ درصد از آن از حوزه آبریز کارون بزرگ توسط تونلهای اول و دوم کوهرنگ می باشد- در حال بهره برداری است. لذا در صورت عملی شدن طرحهای مطالعاتی و اجرایی، حجم آب انتقالی در طرحهای بین حوضهای در مجموع سالیانه به حدود ۸ میلیارد مترمکعب میرسد، که این رقم بیش از دو برابر پیش بینی طرح جامع آب کشور میباشد. این آمار نشان میدهد مدیریت آب کشور به طرحهای انتقال آب بین حوضهای توجه ویژه دارد. بر این اساس میتوان گفت سیاست بخش آب کشور در پاسخگویی به نیاز روز افزون آب به جای اینکه بر پایه مدیریت تقاضا باشد بر مبنای مدیریت عرضه پایهگذاری شده است (حریری:۱۶۱، ۱۳۸۸).
جدول(۲-۱): وضعیت طرحهای انتقال آب در کشور
البته چنین تفکری اساساً بدون مدیریت مؤثر آبخیزداری وتمرکز بیشتر روی ایجاد پوشش سبز گیاهی در حوضه های آبریز بالاخص دامنه ها وشیب های کوهستانی آنچنان که باید و شاید تأثیر گذار نخواهند بود.لذا در صورت فراهم نمودن چنین تمهیداتی است که حمل رسوبات ناشی از فرسایش اراضی بطور قابل توجهی کاهش یافته واز پرشدن ظرفیت اسمی سدهای مخزنی درپایین دست جلوگیری به عمل خواهد آورد.با حفظ وصیانت از ظرفیت های بالقوه این مخازن و حفظ ظرفیت های مفید امکانات تأمین آب در دوران مصرف پیک را بطور قابل توجهی افزایش خواهد داد و بحرانهای احتمالی را مدیریت خواهد نمود.(هدایت۲۰۱۲؛هدایت۲۰۱۳).
۲-۸- جایگاه قانونی انتقال آب حوضه به حوضه در ایران:
کشورهای مختلف معیارهای پایداری را تعریف نموده وآنها رادر قالب یک مدیریت منابع آب منسجم و یکپارچه ارائه نموده اند. (محبی:۵، ۱۳۹۰)
برنامه چهارم توسعه بر اساس معیارهای زیستمحیطی، انسانی- اجتماعی، اقتصادی، سیاسی- امنیتی، مالی و … توجه نموده که بند (ه) ماده (۱۷) قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به طرح انتقال آب بین حوضه ای پرداخته است.بند مُصرح در این قانون در خصوص طرح های انتقال آب بین حوضه ای الزاماً بایستی از دیدگاه توسعه پایدار، حقوق گروه های ذینفع و برای تأمین نیازهای مختلف مصرف، مشروط به توجیه فنی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی و منافع ملی را مد نظر قراردهد. (ضرغامی:۶۵، ۱۳۸۰)
۲-۹- بررسی ادبیات تحقیق:
انتقال آب بین حوضه های آبگیر و یا سرچشمه های اصلی یکی از مباحث جنگجال برانگیز در ادبیات مهندسی هیدرولیک و منابع آب بوده است که اهم مطالب آن ذیلاً تبیین میشود.
از منظر ریکاردو]۱۹۸۹[[۱۲]،فعالیتهای عمده در مدیریت منابع آب عبارتند از تدوین سیاستهای مدیریت منابع آب، تلاش برای دستیابی به اهداف سیاستها و ارزیابی تأثیرات آنها می باشند. سیاستهای کلان مدیریت منابع آب نحوه بهرهبرداری از این منابع را با اهداف توسعه ملی مشخص میسازند. اولین مرحله تدوین سیاستهای کلان مدیریت منابع آب، ارائه گزینههای متفاوت با در نظر گرفتن محدودیتهای موجود و اهداف توسعه منابع آب است.
بنظر مولدن[۱۳]، ۱۹۹۰، ترسک[۱۴] ۱۹۸۰ و آمن[۱۵] ۲۰۰۲ محدود بودن حجم آب قابل دسترس همراه با توزیع ناهمگن زمانی و مکانی منابع موجود در زمره عواملی هستند که مشکلات موجود را تشدید می کنند. انتقال آب از حوزهای به حوزه دیگر برای برقراری توازن و توزیع همگن یکی از مهمترین و مؤثرترین راههای تأمین نیاز آبی در این مناطق می باشد. از منظر چنین تفکری اجراء طرحهای انتقال بین حوضه ای میتواند تأثیرات سازنده ای چون تغذیه منابع آب زیرزمینی در حوضه مقصد یا مسیر بین مبدأومقصد، ایجاد پایداری اکولوژیکی و افزایش تولید محصولات از طریق بهبود الگوی کشت در پایین دست و اشتغال زایی داشته باشد که ساختار اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی پایین دست را دگرگون خواهد کرد.
از دیدگاه مانز][۱۶]۱۹۹۹ [انتقال آب بین حوزه ای باید در قالب منافع ملی و مطالعات جامع منطقه ای ارزیابی شود و اگر در این رهگذر با حفظ منافع زیست محیطی واقتصادی منطقه مبداء میتواند وضعیت اجتماعی منطقه دیگری را متحول کرده و باعث گشایش اقتصادی آن گردد. در مرحله اول تصمیمگیری برای انتقال آب، شبیهسازی و مدلسازی سیستم برای تعیین گزینههای مناسب مطرح میگردد. در مرحله بعدی برای مقایسه گزینههای مختلف، از روشهای تصمیمگیری چند معیاره با نگرش حل اختلاف استفاده میشود. در اغلب موارد انتخاب گزینه نهایی به عواملی چون امکانات مالی، وجود نهادهای حقوقی وتشکیلاتی ومطالعات زیست محیطی و اجتماعی یک منطقه بستگی دارد. جایگاه مدلهای چانهزنی بر اساس نظریه مصالحه، پایه و اساس قوی و قابل استفاده در برخوردهای سیستمی در مواجه شدن با تضادهای منطقهای و ملی میباشد.
نیاز به تخصیص آب به مرور زمان و در واکنش به سایر متغیرها در نظام حاکم تغییر می کند بگونه ای که هرگونه تغییر در یک بخش سیستم به تغییرات ناخواسته در دیگر قسمتهای آن می انجامد.
به منظور بررسی نیازهای آینده یک منطقه و پیشبینیهای مرتبط با آن باید دینامیک یک سیستم یا منطقه را بررسی نمود. مزیت استفاده از رویکرد پویاییهای سیستم در تصمیمگیریها، در نظر گرفتن مجانبهای آن و بررسی تغییرات مورد انتظار آن است.[۱۷]
هاندرسون[۱۸] ]۱۹۹۵[ به تشریح نظری مدل بهینه انتقال آب حوضه ای پرداخته است. درشکل مجانبهای رشد با توجه به پتانسیلهای موجود در دو منطقه یکی با منابع آب کافی با پتانسیل انتقال آب (مبدأ) و دیگری متقاضی دریافت آب انتقال داده شده به عنوان منطقه مقصد، را نشان می دهد. در این شکل ساده شده که فقط آب به عنوان عامل توسعه دیده شده، پتانسیل تغییرات مورد انتظار در حصول به مجانبهای رشد در صورت اجرای طرح انتقال آب، برای هر دو منطقه مشخص شده است. به علت منابع آب کافی و مناسب، شاخص رشد منطقه مبداء در شرایط کنونی برتری محسوسی نسبت به منطقه مقصد دارد (منحنی الف). پس از اجرای طرح انتقال، شتاب (شیب) شاخص رشد منطقه مبدأ ممکن است به سمت مجانب خود کاهش نسبی داشته باشد(منحنی ب). این در صورتی است که فروش آب باعث حرکت مجانب رشد به سطحی بالاتر نشود. اگر این گشایش اقتصادی فروش آب به شکل معنی داری انجام شود آنگاه پتانسیل رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی منطقه مبدأ بالا خواهد رفت (منحنی ج). در منطقه مقصد (منحنی د) نه تنها روند افزایش شاخص رشد سرعت مییابد، بلکه مجانبهای آن نیز نسبت به مقیاس اولیه به سمت آستانههای بالاتری سوق پیدا میکند (منحنی ه). نتیجه این است که از یک دیدگاه فرا منطقهای، اختلاف شاخصهای رشد هر دو منطقه در دوره بهرهبرداری از طرح، کم شده و مجموعاً به سمت افزایش شاخص رشد عمومی (ملی) پیش میروند. دینامیک سیستم که مجانبهای رشد منطقهای را مشخص میکند، در قالب مدلسازی شیگرا که از جمله تکنولوژیهای نو و در حال وقوع در زمینه برنامهریزی و مدیریت منابع آب میباشد، قابل بررسی است. این نوع مدلسازی قادربه شبیه سازی فرآیندهای فیزیکی حاکم بر یک سیستم را با بهره گرفتن از مولفهها و المانهای از پیش تعیینشده می باشد. در مطالعات اخیر در بررسی توانایی سیستم کرخه برای تامین آب در شرایط توسعه از این ابزار استفاده شده است.[۱۹]
مجانب های رشد مبدا
مجانب های رشد مقصد
نمودا(۲-۱) : مجانبها و تغییرات شاخص رشد مناطق مبداء و مقصد، قبل و بعد از طرح
۲-۱۰- افزایش میزان آسیبپذیری سیستمهای تامین آب:
در بسیاری از شهرهای بزرگ، پیشی گرفتن سرعت افزایش نیازهای آبی از مجموع منابع موجود در حوزه از یک سو و عدم تطابق زمانی پیک تأمین با پیک مصرف از سوی دیگر، برنامهریزی دقیق برای تأمین نیازها و مدیریت مصرف را حائز اهمیت نموده است. این چالشها در کنار بروز دورههای کم آبی و ترسالی و بحرانهای ناشی از شکست سیستم انتقال و یا آلودگی گسترده درسیستم،ضرورت تدوین سیاستهای خاص پایش و بهرهبرداری از سیستم را دو چندان نموده است.
برای دستیابی به چنین اهدافی افزایش سسیتم توانمندی سامانه های عرضه منابع آب برای وضع موانع ومعضلات وجلوگیری از بروز شرایط بحرانی ضروری میباشد.[۲۰]
۲-۱۱- افزایش نیاز در بخشهای مختلف صنعتی و کشاورزی:
هر چند میزان مصرف در بخش صنعت بسیار کمتر از بخش کشاورزی است، اما تمرکز صنایع در موقعیتهای خاص ونیز کیفیت خاص آب مورد نیاز برای برخی صنایع و نیز حجم بالای آب مورد نیاز برای مواردی چون خنک کردن سیستمهای صنعتی از جمله موارد تنش زا میباشند. به عنوان نمونه افزایش صنایع در اطراف رودخانه زایندهرود مشکلات زیست محیطی و آلودگی آن را به دنبال داشته است. (محبی:۱۰۹، ۱۳۸۹).
لذا ضرورت دارد جهت نیل به اهداف توسعه پایدار ضمن فراهم شدن تمهیدات مناسب برای تأمین نیازهای مصرف یکپارچگی و تمامیت سامانه های زیست بومی و زیست محیطی نیز حفظ وصیانت گردد.
۲-۱۲- تغییرات اقلیمی و ضرورت پیشبینیهای بلند مدت:
توسعه صنعت در دهه های اخیر پیامد های مخربی نظیر تولید گازهای گلخانه ای را بدنبال داشته که از جمله آنها تغییرات آب و هوایی در اقسا نقاط جهان شده است. شدت این روند بگونه ای رقم خورده است که برخی صاحب نظران دامنه و تداوم آن رادر آینده بسیار شدیدتر و طولانی تر پیش بینی می کنند ودلیل این امر را شدت یافتن سیلاب ها وخشکسالی ها در سال های اخیر می پندارند.
با توجه به قرار گرفتن ایران در اقلیمیخشک و نیمه خشک جهان پیشبینی توزیع زمانی و مکانی بارندگی یکی از ضروریات برنامهریزی و مدیریت منابع آب در بلند مدت بشمار میآید. محققین بسیاری با اتخاذ شیوههای مختلف در صدد برآمدهاند تا نتایج قابل قبولی را در این زمینه برای نقاط مختلف کره زمین بدست آورند.
با توجه به تعدد پارامتر های مؤثر بربارندگی در کشور، ضرورت دارد تا با یک نگرش گستردهتر عوامل بزرگ مقیاسی که روی سامانههای مزبورتأثیر گذار هستند بررسی گردند. عوامل مذکور که به سیگنالهای بزرگ مقیاس اقلیمی[۲۱] معروف میباشند، در قالب پدیدههایی نظیر نوسانات اقیانوس اطلس شمالی[۲۲] و نواسانات جنوبی[۲۳] بررسی گردیده اند.جهت استفاده از مدلهای پیشبینی بلندمدت بارش، باید متغیرهایی را که تحت تاثیر سیگنالهای بزرگ مقیاس تغییراتی نشان دادهاند، تعیین نمود.
کارآموز (۱۳۸۴-الف) تغییرات ارتباط سیگنالها شامل فشار هوا در سطح دریا (SLP)، اختلاف SLPدر نقاط شاخص، دمای سطح دریا، NAO، SOI و ارتفاع سطح ۵۰۰ هکتوپاسکال با بارش به تفکیک سه حوزه اصلی جنوب غربی، غرب و شمال غربی را بررسی نمود. نمونه شکل زیر به عنوان، مهمترین گرادیانهای فشار سطوح آزاد دریا که بر بارش مدیترانهای حوزههای آبریز شمالغرب، غرب و جنوب غرب ایران مؤثر می باشندرا نشان میدهد.
شکل(۲-۱): مهمترین گرادیانهای فشار سطح دریا موثر بر بارش مدیترانهای حوزههای آبریز شمالغرب، غرب و جنوب غرب ایران(کارآموز ۱۳۸۴).
۲-۱۳- آلودگی منابع آب و طرحهای جامع کاهش آلودگی:
رشد و توسعه، متناسب با میزان پایداری در سیستمهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی بوده وبدون توجه به محدودیتهای سیستمهای محیطزیست دوام نخواهد داشت. میزان آلودگی در پیکرههای آبی نیز در حال گسترش بوده بگونه ای که ازظرفیت خودپالایی آنها فراتر رفته است. طرحهای جامع توسعه منابع آب و کاهش آلودگی به عنوان ابزارهای ایجاد پایداری در امر توسعه و بهره برداری ار منابع آب از اهمیت ویژه ای برخوردارند.(احمدی:۱۸۸، ۱۳۸۹؛هدایت۲۰۰۵؛هدایت ۲۰۱۳).
اولین گام در تدوین طراحی ساختار طرحهای جامع کاهش آلودگی شناسایی مشکلات کمی و کیفی موجود در سیستم منابع آب مورد مطالعه میباشد. به همین منظور ضروری است مؤلفههای سیستم وتأثیرات متقابل آنها روی همدیگر و نیز تعامل بین آنهاتعیین گردد. علاوه بر اینها عوامل حائز اهمیت دیگر در این خصوص شامل بهبود نحوه استفاده از دادهها و اطلاعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی در تمامی سطوح مدیریتی و تصمیمگیری که تأثیر مستقیمی در اثربخشی طرحهای جامع کنترل و کاهش آلودگی دارند می باشند.
طراحی و بهرهبرداری از سیستمهای نمونهبرداری و پایش نیز در دو زمینه بهبود دادههای کمی و کیفی لازم برای مدلسازی سیستم و ارزشیابی پروژههای کاهش آلودگی در دستیابی به اهداف طرح جامع حائز اهمیت هستند. به عبارت دیگرلازم است که این سیستمهای اطلاعاتی قادر خواهند بود متغیرهای شاخصی را ارائه دهند تااز آن طریق تغییرات وضعیت کمی وکیفی سیستم را نشان دهند. کارآموز و همکاران (۱۳۷۹و ۱۳۸۱)